چکیده:
از سال میلاد «صالح بن عبدالقدوس» اطلاعی در دست نیست، ولی اغلب منابع، سال مرگش را 167 ه-ق یاد کرده اند. وی در دوره ای می زیست که کتب گوناگونی از فارسی، یونانی و ... به عربی ترجمه می شد و بازار بحث ها و جدل های کلامی، بسیار رایج بود. صالح در آغاز جوانی به مجالس واعظان و متکلمان رفت و آمد داشت. از همین رو، دیری نپایید که افکارش مشوش شد و کتاب «الشکوک» را به رشته تالیف درآورد. سرانجام، متهم به زندقه گشت و به همین جرم در بغداد کشته شد. این مقاله بر آن است که تا ضمن بررسی زندگی فکری و ادبی صالح، بررسی کند که بی شک، وی تحت تاثیر فرهنگ های بیگانه بوده است، ولی نه به آن اندازه ای که بتوان وی را زندیق (کافر و ملحد) لقب داد. صالح، شاعری حکیم و متکلم بود و همه اشعارش مشتمل بر مثل و اندرز و آداب است و در جمله اشعارش، بیتی که بر کفر و زندقه دلالت کند، یافت نمی شود.
خلاصه ماشینی:
شایان ذکر است که گروهی از خوّاص،مسأله را عمیقتر از آن میدانستند و معتقد بودند که چون این دسته(زندیقها)نمیتوانند عقیدهء اسلامی را به فساد بکشند،میخواهند از طریق اسلام و تظاهر به آن،وارد عمل شوند،تا هم از جانب مسلمانان در امان باشند و هم سخنان خودرا در دلهای آنان نفوذ دهند و عقاید خود را از راههای گوناگونی چون علم، دین،ادبیّات،وضع امثال و غیره تعلیم دهند،مثل«ابن ابی العوجاء»که اقرار کرده چهار هزار حدیث از زبان پیامبر وضع نموده است،یا«حماد راویه»که از طریق شعر و ادبیّات وارد عمل شده و یا«صالح بن عبد القدّوس»که معانی زندقه را در اشعار،جاری میساخت.
در مورد جملهء صالح در مناظره با ابوهذیل که گفته«استخیر بالله و اقول بالاثنین»،میتوان گفت که صالح ابتدا نام خدا را میبرد واین دلیل بر آن است که وی کاملا در اعماق وجودش به خداوند اعتقاد دارد و در«اقول بالاثنین»تظاهر به مانویّت کرده است-این جمله بستگی به این دارد که صالح در چه شرایطی با ابوهذیل مناظره میکرده است؛ 10-ابن معتز در زندیق بودن وی شک کرده است؛ 11-دکتر«ذی النون مصری»در کتاب خود«المنتخب من عصور الادب»صریحا ثبت کرده که صالح از شاعران برجسته زمان خود بود و دشمنانش نسبت به او کینهور شده و در نزد مهدی خلیفه عباسی او را به زندقه و بیدینی متّهم کردند تا جائی که خلیفه او را دو نصف کرد.