چکیده:
بعد از پیدایی و رشد مطالعات زیستی-دینی، ژنتیک رفتاری و علم ژنتیک مولکولی، زمین و ساحت دیگری تعریف و در نتیجه برای شناخت این دسته از مسائل از جمله منشاء دینورزی، محققان به سراغ دانش بیولوژی و عصبشناسی رفته و در راستای کند و کاو پیرامون عامل گرایشهای دینی ، عواملی از جمله VMAT2 موسوم به «ژن خدا» را آدرس می دهند. تمرکز تلاش این دسته، ارائه نقشه کامل باورهای مذهبی بر مکانیزمهای مغزی و سیستم عصبی آن بوده و اساسا پایه ژنتیکی را برای آن مکانیزمهای مغزی ارائه میدهند. در این راستاست که آنان مارکرهای ژنتیکی و هوش معنوی (SQ) را در کنار دیگر هوشهای بشری معرفی و بر این باورند که پایه های عصبی استعلایی معنوی نیز بر ساخته صرف از این بنیاد ها هستند.پیشفرض رایج بر این است که این نوع مطالعات به دلیل اتخاذ رویکردهای تجربی، تکاملی و فرگشتی کاملا ضددینی و یا لااقل مبتلا به مشکل تقلیلگرایی است با این وجود، کوشش این خامه بر آن است تا نشان دهد که التزام به تنکردشناسی (فیزیولوژیک) دینی و فرگشت مغزی، میتواند بستری را برای پاسخ به انتقادات پوزیتویستی بر ادیان نیز فراهم نماید.
خلاصه ماشینی:
نوع مقاله : علمي ترويجي گردآوري کاربردي نقد و بررسي کتاب نقد و بررسي ظرفيت هاي مطالعات زيستيـديني (نوروفلسفه ، علوم شناختي دين ، هوش معنوي) غلامحسين خدري 1 * حسين سخنور** چکيده پيشـــرفت و توســـعۀ روزافزون علوم زيســـت شـــناختي، نوروفيزيولوژي و حتي نوروفلسـفه و کاربسـت همه جانبۀ ابزارهاي تجربي براي توجيه پايه هاي دين باوري، هم اکنون موجب شـکل گيري سـؤالات و ابهامات جدي و جديدي دربارة مسـائلي ازجمله خاسـتگاه و چيسـتي دين ، منشـأ دين ورزي و حتي باور به خدا شـده اسـت .
مهم ترين علوم و دانشـي که در اين رشـته به کار گرفته ميشـوند، عبارتند از: علوم اعصـاب ، هوش مصـنوعي، روان شـناسـي، زبان شـناسـي، فلسـفه (به طور مشـخص فلسـفۀ ذهن ) و نيز مهم ترين سـؤالي که در علوم شـناختي موردبررسـي قرار ميگيرد به بيان مک گين ، اين سـؤال اسـت که چگونه فرآيند رنگارنگ آگاهي ميتواند برخاســته از فعاليت هاي خاکســتري مغز باشــد؟ (ريونزکرافت ، .
(78 :1398 ازآن جاييکه مهم ترين بحث علوم شـناختي، بررسـي رابطۀ ذهن و مغز اسـت ، طبيعي بود که خيلي زود پاي اين علم به دين و تبيين باورهاي ديني باز شـود و چنين هم شـد و علمي با عنوان علوم شــناختي دين (CSR)٩ شــکل گرفت .
چنان چه بيان شـد علوم شـناختي دين ، بيشـتر تکاملي اسـت و به همين دليل هم ، در اين بخش و درادامۀ جايگاه يابي «منطقۀ خدا»، بيشـتر آن ها ميگويند جاي خدا در مغز قرار گرفته است تا اهداف تکاملي را برآورده کند (زهر و مارشال ، ١٣٩٦: ١٠٧) نکتۀ پاياني در اين بخش ، مربوط به عصـب شـيمي تجربۀ ديني اسـت .