چکیده:
در این مقاله مسئله رابطه نفس و بدن را از رهگذر رهیافت وجودی صدرالمتألّهین بررسی میکنیم. صدرا در تبیین این رابطه گاه به یگانگی و گاه به دوگانگی حکم می کند؛ همچنین تبیین مشهور وی از منظری تحلیلی با چالشهایی روبروست. در تعلیل این دو مشکل میتوان گفت فیلسوف برای افاده حقایق وجودی لازم است دخل و تصرفهایی در چارچوبهای متعارف فلسفی صورت دهد اما هر کجا خود را به استلزامات منطقی این چهارچوبها مقید کند، نتیجهای غیر از پیامد رهیافت وجودی به دست خواهد آورد. در این نوشتار پس از توضیحی پیرامون رویکرد وجودی و مرور آراء فلاسفه در مسئله، تبیین مشهور صداریی را تقریر میکنیم. سپس با اشاره به چالشهای تبیین مشهور، تبیینی دیگر بر اساس رهیافت وجودی ملاصدرا ارائه کرده و مبتنی بر آن به این چالشها و توضیح پدیدههای تعیینکننده در مسئله میپردازیم. همچنین نشان میدهیم تصرفهایی که او از افقی وجودی در چارچوبهای متعارف صورت داده آنها را مهیّای ارائه معانی متعالی کرده و نشان میدهیم در صورت مواجهه مفهومی با عبارات مبین آنها، چه اشکالاتی پیش میآید.
خلاصه ماشینی:
٥-٢ سؤالاتي نسبت به ين تبيين به نظر مي رسد ين تبيين به لحاظ تحليلي با چالش هايي روبه رو باشد: اول : در اوان حـدوث ، زمـاني کـه نفس فقط مـادي اســـت ، نفس بودنش ـبه چيســـت ؟ به عبارت ديگر، فرق مقداري خاک و آب با نفس در مرتبۀ مادي چيست ؟ اگر نفسـيت به علم بسيار نازلي باشـد که به واسـطۀ جمعيت و تلائم ماده در هيأتي خاص ظهور کرده ، پس بايد نفس داراي علم و به تبع ، جنبۀ مجرد باشـد درصـورتي که ، بنا به فرض ، فقط ماديسـت و اگر علمي محقق نشـود بلکه صـرف هيأت خاص باشـد، آيا ماده مي تواند ين ائتلاف را تأ ين کند و يا باز اح ياج به امر مجرد اســت ؟ اگر ين امر مجرد عقل فعال باشــد که صـورت بخش به ماده اسـت پس جوهر ماده ، به لحاظ وجودي تغييري نخواهد کرد بلکه صـرف شـک يسـت که عقل فعال به او بخشـيده اسـت ؛ به عبارت ديگر، انسـان بودن انسـان در ين مقام ، صـرفا هيأتي اسـت که خاک به خود گرفته و نه يشـتر؛ اما اگر ين گونه نباشـد آن امر يشـتر از هيأت بايد مجرد باشـد در صـورتيکه با فرض ما در تناقض اسـت .
ياز به ين تبيين علاوه بر پاسـخ به چالش هاي نظريۀ متعارف ، براي احتراز از ين مشـکل اسـت که صـدرالمتألهين در تعا ير خود گاه قول به عينيت وجودي نفس و بدن ١٠ (صـدرالدين شـيرازي، ١٩٨١ م : ج ٥، ٢٨٦) و گاه قول به دوگانگي آن ها را مي پذيرد (صدرالدين شيرازي، ١٩٨١م : ٦/ ١١٤٢٥؛ ١٢، ١٢٣٥٥) هم چنين درمقام تبيين نحوة تعلق نفس بـه بـدن بـا ذاتي شـــمردن اين رابطـه ، اگرچـه جهـت تمـاييزي بين آنـدو برقرار ميکنـد، اما درعين حـال ، ـبه نوعي دوگـانگي را از آن هـا نفي ميکـند.