چکیده:
یکی ازمسائل بسیارمهمی که درهرعلم باید مورد بررسی قرار بگیرد» چگونگی
ساختار و تبویب یک علم است و از دیرباز درمیان اهل فن» این مساله مطرح
بوده است,که چگونه و با چه ملاکهایی یک علم راتبویب کنند؟ تا همه مسائل
موردنیازآن علمءموردبررسی قرارگیرد. طالب علم وقتی به سیرتاریخی وتطورعلوم
مراجعه میکندبه وضوح تغییردرساختارونوع تبویب علوم را مشاهده میکند.
مخصوصا درعلم اصول که محل بحث ما است ویکی ازکسانی که دست به ابتکاری
نوءدرعصرجدیدزده است وتبویب جدیدی را درعلم اصول به وجودآورده است» مرحوم
ظفر یار است» نوشتارحاضرسعی دارد ابتدا باتوجه به کتاب ارزشمند اصول الفقه به
تبیین کیفیت وچگونگی تبویب موردنظرایشان بپردازدو سپس کوشیده مواردی هم
که در نظام و ساختارتبویب ایشان دچارمشکل است را تا حد امکان مورد بررسی ونقد
قراربدهدومشخص کند که تبویب ایشان نه تنها نمیتواند تمامی مسائل مورد نظر در
علم اصول را تامین کند بلکه دچارمشکلات عدیدهای هم هست.
خلاصه ماشینی:
براى اينكه باشد نتيجه آن (مباحث الفاظ) قواعد كليّهاى كه منقّح مىكند (قواعد كلّيه) صغريات اصالت ظهورى كه به زودى بخت مىكنيم از حجيّت آن (اصالت ظهور) در مقصد سوّم و هرآينه گذشت اشاره به آن (حجيّت اصالت ظهور)(همان ج1ص94) امّا اينجا (مقصد دوّم) پس همانا بحث مىشود از تشخيص صغريات آنچه (مواردى) كه حكم مىكند به آن (موارد) عقلى كه فرض دانسته شده اينكه همانا آن (عقل) حجّت است، يعنى بحث مىشود اينجا (مقصد دوّم) از مصاديق احكام عقلى كه آن (عقل) دليل بر حكم شرعى است.
و از اين دو بحث صغرا و كبراى قياس استنباط فراهم مىگرد(همان ج3ص8) اما ایشان درابتدای بحث مقدمه واجب همین نظام وساختار را به صورت دیگری تبیین می کنند و به عبارت دیگرایشان می خواهند ساختارمشهور را به تصویر بکشدوآنرا تحلیل می کندکه چرا ایشان یک بحث را در ظهور و درباب الفاظ می آوردند و یک بحث را جزء مباحث عقلی می آوردند-البته این نکته رابایدمتذکرشدکه قدماء باب مستقلی تحت عنوان عقل نمی آوردند و فقط درذیل مباحث به آن اشاره می کردندکه این هم علتی داشته است که ما به زودی به آن می پردازیم – البته ایشان درکتاب خود این کاررا انجام داده است وآن این است که بابی تحت عنوان ملازمات عقلیه آورده است واین باب رابه دوبخش تقسیم کرده است: 1.