چکیده:
تعلق نفس ناطقه به بدن و رابطه این دو با هم از مهمترین مسائل در حکمت سینوی و متعالیه است که مباحث بسیاری را تحتالشعاع خویش قرار میدهد. یکی از این موارد، حدوث رعشه در عضو یا اعضاء بدنی میباشد. به هنگام رعشه مقتضای حرکت ارادی نفس ناطقه با مقتضای طبیعت عضو بدنی ناسازگار میگردد. بدین صورت که مثلاً نفس ناطقه حرکت دست به سوی چپ یا سکون را اراده مینماید ولی طبیعت این عضو در تعارض با آن قرار دارد و بهگونه دیگری حرکت میکند. ابنسینا عواملی را در مورد چگونگی حدوث رعشه بیان میدارد که مهمترین آنها عبارتانداز: ضعیف گشتن اعضاء بدنی به جهت عوامل نفسانی، سست شدن اعصاب در اعضاء بدنی و اختلال حرکتی اعضاء بدنی به دلیل عوامل مادی خارجی. ملاصدرا نیز عروض رعشه را به دلیل اختلال در کارکرد قوای بدنی و مادی میداند. در پژوهش حاضر اثبات گردید که همه این عوامل مورد نظر ابنسینا در پرتو رابطه نفس ناطقه با بدن قابل تحلیل و بررسی هستند و لذا مهمترین عامل حدوث رعشه، اختلال در این رابطه می باشد.
Attachment of the rational soul to the body and the relationship between them has been among critical issues in transcendental and Sinavi wisdom, which has affected many related subjects. One of them is the occurrence of tremors in body organs in which the voluntary motion of the rational soul becomes inconsistent with the necessities of a bodily organ. For instance, when the rational soul is willing to turn a hand to the left or keep it stable, the nature of the organ reacts contrastingly and moves differently. Ibn Sina discusses that some factors are involved in the occurrence of termor including feebleness of bodily organs due to soul-related factors and nerve lassitude in bodily organs due to external material factors. Mula Sadra also believes that the occurrence of tremors is the result of mal-functions in material and bodily powers. The present research proves that all the factors pointed to by Ibn Sina concerning the relationship between rational soul and body can be explained. Thus, the main cause of the tremor originates from the impaired relationship between the body and the rational soul.
خلاصه ماشینی:
ابن سينا عواملي را در مورد چگونگي حدوث رعشه بيان مي دارد که مهم ترين آنها عبارت انداز: ضعيف گشتن اعضاء بدني به جهت عوامل نفساني ، سست شدن اعصاب در اعضاء بدني و اختلال حرکتي اعضاء بدني به دليل عوامل مادي خارجي .
١ چنين نقصان حرکتي در اعضاء بدن انسان [يا همان رعشه ] يا ناشي از قواي نفساني و ادراکات آنها، اعصاب و اختلال در اعضاء بدني ميباشد که هر يک از اين امور منجر به ضعيف شدن رابطه نفس ناطقه با عضو يا اعضاء بدني ميگردد.
به بيان ديگر ترس از جمله معاني وهمي است (ابن سينا، ١٣٧١: ١٠٩) که عارض روح بخاري ميگردد و لزوما تأثيراتي را مانند ساير معاني نفساني در نفس ناطقه و بدن ميگذارد (ابن سينا، بيتا: ٢٢٦) که در مواردي ممکن است اين تأثيرات بسيار شديد باشند.
از ين جهت ، برخي از اعضاء بدني از حيطه و تصرف حرکتي نفس ناطقه خارج مي گردند (ابن سينا، ٢٠٠٥، ج ٢: ٣٢٩)؛ لذا مقتضاي اراده نفس ناطقه در حرکت دادن عضوي از اعضاء بدني با مقتضاي طبيعت آن ناسازگار ميگردد و رعشه به وجود ميآيد.
نتيجه اينکه سست شدن اعصاب بدني به دليل اينکه منجر به اختلال در کارکرد روح بخاري 1 و لذا رابطه نفس ناطقه با بدن مي گردد، منجر به رعشه در برخي از اعضاء بدني ميشود .
در واقع در اين موارد اعصاب و روح بخاري نقش خويش را به درستي انجام ميدهند و لذا رابطه تدبيري و تصرف نفس ناطقه نيز کامل است ؛ ولي اعضاء بدني به دليل نقصان و کاستي در انفعال ، از اراده نفس ناطقه پيروي نميکنند.