چکیده:
نمایش نامه به عنوان یک نوع ادبی، بیان تصویری از تصاویر زندگی با استفاده از عنصر گفتگو (دیالوگ) است که چند بازیگر در مقابل مردم بر روی سن، به نمایش می گذارند. نمایش نامه نویسی- آن گونه که در ادبیات معاصر عربی وجود دارد- نوع ادبی تازه ای محسوب می شود که از ادبیات غرب اقتباس شده و احمد شوقی اولین کسی است که به نمایش نامه نویسی منظوم در ادبیات عربی پرداخته است؛ از جمله نمایش نامه های منظوم وی «مجنون لیلی» است. «مجنون لیلی» دومین نمایش نامه شوقی و قصه عشق پاک (حب عذرا) است. شوقی، خمیر مایه اصلی این نمایش نامه را از میراث عربی به ویژه روایات جمع شده تا قرن چهارم هجری در کتاب «الاغانی» ابوالفرج اصفهانی گرفته است و آن را در قالبی برگرفته از نمایش نامه های اروپایی به ویژه، نمایش نامه های شکسپیر طراحی کرده است. هدف ما از نگارش این مقاله، بررسی عناصر تراژدی شکسپیر در مجنون لیلی است. برای وصول به این هدف، با روش توصیفی- تحلیلی هشت عنصر از عناصر تراژدی شکسپیر شامل کشمکش (صراع) در درام و عنصرتعلیق (انتظار)؛ قهرمان تراژدی؛ عنصر قضا و قدر و خطای تراژدی؛ نیروهای خارق العاده و جن؛ پیرنگ؛ جنون؛ مرگ قهرمان داستان در پایان؛ وحدتهای سه گانه (زمان، مکان و موضوع) و عنصر مزاح بررسی شد و بر نمایش نامه «مجنون لیلی» تطبیق یافت.
خلاصه ماشینی:
"در این بخش تماشاگر با اوضاع زندگی و ارتباط شخصیتهای داستان با یکدیگر آشنا میشود و این سؤال را در ذهن خواننده یا تماشاگر ایجاد میکند که این وضع مترتب چه اتفاقاتی است؟ و طولی نمیکشد که بعضی از شخصیتها توجه ما را به خود جلب میکنند؛ به طوری که موقعیت آنها نسبت به یکدیگر، از مشکلاتی خبر میدهد که قرار است در آینده اتفاق بیفتد؛ موقعیتی که کشمکش نیست بلکه تهدیدی برای پیدایش کشمکش است، درست مثل وضعی که در بدو نمایشنامه «رومئو و ژولیت» وجود دارد؛ یعنی کدورتی که بین دو خانوادة مونتاگو و کاپولت وجود دارد و به دنبال آن گرفتاری رومئو در عشقی سخت است، سپس سخنانی دال بر ازدواج «ژولیت» و «کنت پاریس» ارائه میشود؛ اما هنوز صحنة کامل نیست و کشمکش هم صریحا آشکار نشده است.
این مسأله در نمایشنامة مجنون لیلی نیز رخ میدهد که پس از ازدواج لیلی با ورد (رقیب مجنون) مجنون به طور تصادفی به منزل همسر لیلی میرسد؛ همچنان که در نمایشنامة «رومئو و ژولیت» این اتفاق مشهود است که رومئو به طور تصادفی نامة راهب را -که حاوی خبر مرگ ساختگی ژولیت است- دریافت نمیکند و ژولیت تصادفا فقط یک دقیقه بعد از خودکشی رومئو از بیهوشی بیدار میشود و همین عنصر قضا و قدر است که رنگ و لعاب تراژدیک نمایشنامه را بیشتر میکند و حس شفقت مخاطب را برمیانگیزد و گویی با وجود بیمنطق بودن، عنصرتصادف در ساختار تراژدی لازم و منطقی مینماید؛ به طوری که مخاطب در پایان به این نتیجه میرسد که این عملکرد خود قهرمانان داستان به همراه شرایط جامعه بوده است که دست به دست هم داده و منجر به فاجعه شده است."