چکیده:
"نوستالژی" یا غم غربت همان حس دلتنگی شاعر ی ا نویسنده است ، در فقدان چیزهایی که در موقعیت کنونی برای او دور از دسترس است. تغییر و تحول اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی در برانگیختن این حس غریب غربت بسیار مؤثر است. یکی از انواع نوستالژی شامل نگرش بدبینانه و پوچانگارانه به جهان هست ، و به طور کلی اندوه مرگ و فناپذیری انسان است که از آن به "نوستالژی فلسفی" تعبیر می شود . در این مقاله با پژوهش در اشعار ابوالعلاء معری و عطار نیشابور ، ی غم مرگ و فناپذیری و نگاه بدبینانه آنان به جهان مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله با پژوهش در اشعار ابوالعلاء معری و عطار نیشابوری، غم مرگ و فناپذیری و نگاه بدبینانه آنان به جهان مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته است .
در حوزه بررسی شخصیتی و شعری ابوالعلاء معری و عطار نیشابوری پژوهشهای بسیاری انجام شده است، ولی پژوهش مستقلی که به بررسی تطبیقی نوستالژی فلسفی در شعر این دو شاعر گرانسنگ بپردازد، تا به حال به رشته تحریر در نیامده است.
نوستالژی فلسفی و نگاه بدبینانه به هستی ابوالعلاء معری در دنیایی که چنین آفتزا و مخوف است، دلبستن به زندگی را کار انسان صاحب معرفت نمیداند؛ پس چاره چنین دنیایی که زندگان را به حسرت مرگ و آرزوی نیستی وا میدارد، رویگردانی و دامنچیدن از همنشینی ساکنان آن است.
نوستالژی فلسفی و فناپذیری انسان از همانندیهای اندیشگی دو شاعر و از وجود تشابه فکری ابوالعلاء و عطار میتوان به پندگرفتن از مرگ گذشتگان، بهویژه نامداران روزگار و سلاطین جبار، اشاره کرد.
ابوالعلاء معری و عطار نیشابوری تمام همت خود را در این امر مصروف داشته و سعی کردهاند تا با فراخواندن خود و دیگران به اغتنام فرصت و خوشباشی، قدری از تلخی یاد مرگ و اندوه ناشی از زوال هستی بکاهند.
نوستالژی فلسفی ابوالعلاء و عطار در مؤلفههایی نظیر غم بودن یا نبودن، حسرت فناپذیری و زوال آدمی، و اندوه مرگ و نگاه بدبینانه به هستی خلاصه میشود.