چکیده:
یکی از ادیبان و سرایندگان معروف نیمه دوم قرن پنجم هجری که با الهام از شاعران عرب، توانست مضامین بسیاری را اقتباس کرده و آن ها را در لا به لای اشعار و سروده های خود به کار برد، ابوالفرج رونی است. وی از استادان مسلم شعر فارسی است که در میان معاصران و شاعران بعد از خود به استادی مشهور بود و دیوان وی بسیار مورد علاقه و توجه انوری، شاعر بزرگ قرن ششم بوده است. وی در تکامل شعر فارسی به خصوص در تصویرسازی های شاعرانه، نهضتی به وجود آورد که اسلوب قدما و پیروان خویش را به کلی نسخ کرد. این پژوهش بر آن است تا حد مقدور به میزان تضمین و اقتباس ابوالفرج از اشعار و سروده های ادب عرب و نیز میزان تاثیرپذیری از مفاهیم، تصاویر و ساختار شعری شاعران عرب بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"#چون هست زمانه سفله پرور#کی دست زمانه بر توان بیختS} (دیوان:198) اشعار مزبور(علاوه بر اشعار ابن رومی)قابل تطبیق است با این اشعار از قابوس بنو شمگیر،شاه طبرستان بدین مضمون: {Sقل للذی بضورف الدهر عیرنا#هل عاند الدهر إلا من له خطر#أما تری البحر تعلو فوقه جیف#و تستقر بأقصی قعره الدورS} بگو به آنکه ما را به خاطر بدبختیهای جهان سرزنش میکند،آیا روزگار را جز با مردان {Sآن کو به بر خرد مهین است#زین ازرق بیهرد کهین است#بر هر که نشانی از هنر هست#با محنت و رنج همنشین است#آزاده همیشه خود بر این بود#تا کینه گنبد برین است#هیتین جفا بر آن کند تیز#کو در خرد و هنر متین است#از کار فلک عجب توان داشت#با آن همه مهر محض کین است#برداشته مهر از آب حیوان#میل نظرش به پارگین است#زان رفت به هم عنانی جور#کش اسب مراد زیر زین است#جز سفله و دون نپرورد هیچ#وین خود هنری از او کمین استS} (دیوان:170) و نیز در قطعهای دیگر چنین گوید: {Sگردون ز برای هر خردمند#صد شربت جاگزا در آمیخت#گیتی ز برای هر جوانمرد#هر زهر که داشت در قدح ریخت#از بهر هنر در این زمانه#هر فتنه که صعبتر برانگیخت#بر اهل هنر جفا کند چرخ#نتوان ز جفای چرخ بگریخت...
ابو الفرج رونی این تشبیه را اخذ کرده و چنین به کار برده است: {Sبگرفت شکوه به چمن بر گذر باغ#چونان که ستاره،گذر کاهکشان راS} (دیوان:12) تشبیه شمشیر به آب در این ابیات ابوالفرج: {Sز آب شمشیرش طوفان دگر خواهد خاست#گر مسلمان نشود گبر و یهود و ترساS} (دیوان:4) {Sآب دارد که آتش افروزد#جوهر تیغ آیدار ملکS} (دیوان:87) برگرفته است از این تصویر در شعر ابن معتز: {Sو جرد من أغماده کل مرهف#إذا ما انتضته الکف کاد یسیلS} (کدکنی:369) {Sکأن نور الباقلاء إذا بدا#لناظریه أعین فیها حورS} گل باقلا،به هنگامی که آشکار شد در برابر بینندگان،چشمانی بود که در آنسیاهی غالب باشد(همان:335)."