چکیده:
ناصیف یازجی سرآمد شاعران بزرگ مسیحی عرب و بهترین فرزند زمانه ی خود بود، که در تاریخ لبنان و جهان عرب، نامی نامدار و یادی جاویدان از خود باقی گذاشت.وی از جمله شخصیت هایی است، که از مفاهیم والای قرآنی شناخت جامع و کاملی دارد ، حکیم و شاعرگرانقدری است که در طول زندگی خود مورد عنایت و توجه عام و خاص قرار گرفت. این مقاله به بررسی تاثیر قرآن و حکمت های قرآنی و روایی بر روی اشعار ناصیف اختصاص دارد، که با مطالعه ی آنها مشخص می شود، که قرآن مجید، معانی و مفاهیم آن، نهج البلاغه و اندرزهای شیوای امام علی(ع) و دیگر پیشوایان دین، از جهات مختلف در زندگی فردی و اجتماعی ناصیف یازجی تاثیر آشکار و پنهان نهاده است، و هرکس در این زمینه تاملی بسزا کرده باشد، به درستی این عقیده اعتراف خواهد کرد.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس کاملا طبیعی است که افکار مذهبی و باورهای دینی و گرایشهای ایمانی شاعر نیز در شعر او جلوه نماید، اما چرا شاعر مسیحیای چون ناصیف، بیش از آنکه متأثر از انجیل، کتاب آئین و مذهب مورد پرستشش باشد، از فرهنگ قرآن و نهجالبلاغه تأثیر پذیرفته است؟ درپاسخ به این پرسش باید بگوییم؛ یازجی از همان کودکی با قرآن و کلام پیشوایان دین اسلام مأنوس بوده و علاقه ی او به آنها علاقهای درونی است، تا آنجا که توانایی نویسنده و قدرت شعری شاعر را مشروط به خواندن این دو گوهر گرانبها میداند، بنابراین در کمتر اشعاری از ناصیف، ممکن است نفوذ وتاثیر قرآن و تعلیمات اسلامی وجود نداشته باشد.
شاعر این بیت خود را با تأثیر از کلام امام اول شیعیان سروده است: هیهــات مـا الدنیا بــدار إقـامة إلا کمــا نــزل المسافـر الدجی ( یازجی ، 1983 : 119 ) ترجمه:«وا أسفا که دنیا سرای ماندن نیست و آن چون کاروانسرایی است که مسافر شب را در آنجا سپری می کند.
) شاعر ما نیز چه زیبا این مفهوم را بیان میدارد: «خداوند بلند مرتبه است، هر آنچه که بر روی خاک (زمین) وجود دارد از بین رفتنی است و تنها چهره ی پروردگارت باقی میماند»: الله أکبــر کـل ما فــوق الثری فان و یبقی وجه ربک لا سوی ( همان : 119 ) و در جایی دیگر میگوید : طیـــب أیـــام الصبـا لو أنهـا دامت و غیــر الله لیــس یدوم (همان : 102 ) ترجمه:«چه خوش است ایام جوانی؛ ای کاش آن پایدار بود ، لیکن جز خداوند چیزی باقی نمی ماند».