چکیده:
افسانه ها از منابع الهام بخش شاعران معاصر عرب به شمار می روند. و از جمله آنها، افسانه سندباد است که کاربرد آن در شعر معاصرعربی، بسامد بسیار بالایی یافته است. و به دلیل حالتهای روحی مختلف شعرا، نیز به علت موقعیتهای سیاسی و اجتماعی گوناگونی که شاعران در آن به سر برده اند، خوانشهای متفاوتی از این افسانه صورت گرفته است، به طوری که هر کدام از شعرا، نقابی متناسب با خود از آن ساخته اند. گاه سندباد درپی ناپیداها، و دستیابی به عدالت و حقیقت ناب است، و گاهی به دنبال کشف ابزارهایی، برای ساختن تمدنی جدید، و زمانی نیز، به خاطر اوضاع نامساعد سیاسی و اجتماعی، در رنج تبعید به سر می برد و در پی یافتن دارویی است که جسم علیل خود را بهبود بخشد. گاه مانند سندباد افسانه ای، با موفقیت از سفر باز می گردد، و زمانی نیز، شکست و نا امیدی، تنها دستاورد سفرهای پر ماجرای اوست. دراین مقاله، خوانشهای متفاوت چهار شاعر معاصر عربی: بیاتی، سیاب، حاوی و عبد الصبور، از این افسانه واکاوی شده است.
خلاصه ماشینی:
سندباد بیاتی، در مسیر تحقق اهدافش، مانند سندباد افسانهای، با هزاران مشکل روبرو شده است، ولی هنوز با مراد خویش، یعنی عدالت و آزادی مورد نظرش، فاصله فراوانی دارد: و تعثرت بآلاف القوافی و الحروف / و تبارزت بآلاف السیوف / فإذا بالشاعر العائد مازال یطوف / مرکبی ضل / و مهما ضل، فالدنیا ظروف / (همان :429) (به هزاران قافیه و واژه دست یافتم / و با هزاران شمشیر رویارو شدم / و ناگاه شاعری بازگشته مشاهده میگردد که همواره به این سو و آن سو روانه است / مرکبم گم شده / و هر چند که آن گم گشته، دنیا ظرفها دارد (امکانهای دیگری هست/) شاعر به دنبال آوارگیها و تبعیدها، با به کارگیری نماد سندباد، درپی آنست تا با لحنی آمیخته به توبیخ نسبت به سستی همراهان، به مخاطبان خود القا کند؛ که هر کس هدفی والا را دنبال نماید، در راه رسیدن به آن، با سختیهای زیادی روبرو خواهد شد.