چکیده:
در این نوشتار به روانکاوی شخصیت بشار بن برد، شاعر نابینا و پرآوازة عصر عباسی اول میپردازیم. تلاش ما این است که با به کارگیری نظریات روانشناسانی چون آدلر، رانک و فروید با تکیه بر زندگی و پارهای از آثار وی، انگیزهها و روحیات شاعر که در آفرینش شعری او موثر بوده، کشف و درک کنیم. در این جستار، محیط اجتماعی شاعر به عنوان عامل شکل دهندة شخصیت او یاد شده، سپس تیپ شخصیتی رواننژند (نروتیک) بشار بن برد از دیدگاه رانک تبیین گردید و عقدة حقارت او با توجه به دیدگاه آدلر ارائه شد و سرانجام از اختلال شخصیتی که بشار از آن رنج میبرده است (اختلال شخصیت ضد اجتماعی) و احتمالا منشا بسیاری از هجوهای اوست، سخن گفته شد. مکانیسم دفاعی جبران که بشار از آن به عنوان سپری برای سرپوش گذاشتن بر معایب خود از جمله نابیناییاش استفاده کرده، از دیدگاه فروید بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"این پژوهش از منظر نقد روانشناختی،علاوه بر درنظر داشتن نقش محیط اجتماعی درشکلگیری شخصیت مانند محیطی که بشار در آن زندگی میکرده است؛استفاده از نظریۀ«عقدۀ حقارت»آدلر،در کنار استفاده از آرای رانک برای شناسایی تیپهای شخصیتی رواننژند یا نروتیک و نمایاندن اختلال شخصیتی؛مانند اختلال شخصیت ضداجتماعی-کهاحتمالا منشأ بسیاری از هجوهای بشار است-و ردگیری مکانیسم دفاعی جبرانی در بشارمطابق دیدگاه فروید تلاش میکند به کشف انگیزهها و روحیات شاعر به هنگام خلق اثر،با توجه به رون زندگی و شعر وی بپردازد.
اشعار او در هجو و نکوهشدیگران،شخصیت روانپریش وی را بیش از پیش آشکار میسازد؛به عنوان مثال،میتوان از این شعر بشار در نکوهش واصل بن عطا یاد برد که گویای کینه و عداوت او نسبت بهدیگران است: {Sماذا منیت بغزال له عنق#کنقنق الدو إن ولی و إن مثلاS}ترجمه:«گرفتار بندهای شدم که گردنش به هنگام راه رفتن به گردن شترمرغ نر میماند.
(اصفهانی،1374:45)جای شگفتی نیست که چنین سیمایی زشت،مسخره دیگران قرار گیرد و اینگونه بود که شاعر مورد پذیرش جامعۀ آن روز عصر عباسیقرار نگرفت و به دنبال یافتن راهی برای جبران این معایب و غلبه بر احساس بیارزشی وبیکفایتی برآمد و برای رهایی از اضطرابی که در نتیجۀ این بیتوجهی حاصل شده بود،راهی میجست.
بشار به دلیل نابینایی و برخورداری از چهرهای زشت،دچار نوعی عقدۀ حقارت شده بودو در پی راهی برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خود،از ده سالگی شروع به سرودن شعر کرد و شاعری را ملجئی برای پناه بردن از گزند عیبهای جسمی خود برگزید؛و این درستمطابق دیدگاه آدلر بود که معتقد بود:وقتی که کودک و نوجوان احساس حقارت نماید،کوششهایش را بهطور مستقیم معطوف به جبران این نقایص خواهد کرد تا بر عیب خودغلبه یابد."