چکیده:
این مقاله بررسی و کنکاش مختصری در کلام از منظر زبانشناسی متنبنیاد است که با تکیه بر اصول سخنکاوی، نقش انسجام واژگانی در سوره مبارکه نور را مورد ارزیابی قرار میدهد. انسجام واژگانی به تحقق واژگان در متن از طریق تکرار و همآیی میپردازد. این نوشتار شواهدی از چگونگی ایفای نقش انسجام واژگانی در متنیت قرآن را بیان میدارد، و سپس با بررسی نحوه عملکرد این روابط انسجامی، دادههای حاصل از الگوی پیشین را با استفاده از الگوی آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. میزان بسامد، تکـرار و همآیــی واژگان سوره مذکور محاسبه میگردد و به استناد آن، ساختار موضوعی سوره نور مورد تحلیل قرار میگیرد. در پاسخ به این پرسش که «آیا انسجام واژگانی میتواند مسئله انسجام موضوعی یا پیوستگی آیات را توضیح دهد؟» این نتیجه حاصل میشود که تغییر در الگوی انسجام واژگانی قادر به تبیین پیوستگی و ارتباط آیات سوره نور نیست.
This paper is a brief study and exploration into discourse in view of text-based linguistics، which appraises the role of lexical cohesion in the blessed Sūrat al-Nūr with reliance on the principles of discourse analysis. Lexical cohesion deals with the embodiment of lexicon in text through repetition and homonymy. This article expresses some evidence of how the lexical cohesion plays a role in the textuality of the Qur’ān، and then goes on to analyze the data produced by the former model with the use of statistical patterns through examining the function of these cohesive relationships. The degree of frequency، repetition، and homonymy of the lexicon of the above sūra is calculated and accordingly the thematic structure of Sūrat al-Nūr is put to analysis. In response to the question، “Can lexical cohesion explain the issue of thematic cohesion or the consistence of the verses?” the answer comes out to be that the change in lexical cohesion model is not able to explain the consistency and interrelation between the verses of Sūrat al-Nūr.
خلاصه ماشینی:
"نخست اینکه عبارت «یبین الله لکم الآیات و الله علیم حکیم» ۴ بار در سوره نور تکرار گشته است که ۳ بار آن در چهار آیه مورد بحث واقع شده است، که اهمیت این آیات تشریعی را که خداوند برای هدایت خانوادهها «تبیین» فرموده، نشان میدهد.
باز هم در سومین بخش سوره که به نظر غریبه و بیارتباط با دو بخش فوق (موضوع خانواده و آیات تکوینی) میآید، و موضوع «مردمشناسی» و نفاق و سستایمانی برخی از مسلمانان مطرح میشود، «رجال» دیگری از مسلمانان معرفی میشوند که گویا به دلیل عدم رشد و تربیت خانوادگی و محرومیت از «انوار» هدایت الهی، برعکس رجال مؤمن که فکر و ذکرشان خداست و با تجارت غافل نمیشوند، تمام حواسشان به زندگی خود و منافع فردی دنیایی میباشد و در حالی که اظهار میدارند به خدا و رسول ایمان آورده و مطیع هستند، یکسره پشت میکنند و روی میگردانند (آیات ۵۰-۴۷): با استناد به همآیی لغات «الله» و «الرسول» و هر دو آنها با ۸ بار تکرار «اطعنا» و ریشههای آن؛ و به خاطر وابستگیهایشان به دنیا و منافع آن (همان تجارت و بیع) و اشتغال دائمی فکرشان به این موضوع، وقتی هم که برای یک کار اجتماعی، منافقانه و از روی ناچاری و نمایش و ریا، همراه سایر مسلمانان نزد رسول خدا جمع میشوند، از هر فرصتی استفاده کرده، مخفیانه و بدون اینکه کسی متوجه باشد، با حالت خزیده فرار میکنند و به سوی کار خود میروند (آیات۶۲ و ۶۳)."