چکیده:
در این مقاله کوشش شده است تا از دو رهگذر،زبانشناسی و موسیقی،موضوع لحن در عروض مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد.با توجه به اینکه یک شعر علاوه بر وزن دارای الحانی است،رابطهء سه عنصر وزن،لحن و آهنگ به طور مختصر تبیین شده و نشان داده شده است که علاوه بر وجود تکیههای زبانی که تشخیص مرز معانی کلمات به واسطهء آنهاست،تکیههایی نیز در شعر وجود دارد که موسیقی آن را ایجاد میکند.آنگاه حالات مختلفی که از ترکیب وزن، بحر و لحن در یک شعر ممکن است پیش آید،مطرح شده و با گسترش و شرح این حالات با ذکر نمونههایی،به طرح و حل مشکلاتی در عروض پرداخته شده است و در ضمن به لغزشهایی که در کتب عروضی به سبب عدم توجه به موسیقی و دخالت ندادن عنصر لحن در عروض راهیافته،اشاراتی رفته است.
خلاصه ماشینی:
"»9 پس طبق این تعریف،تفاوت تکیهء زبانی و تکیهء موسیقایی در وزن به صورت نمودار زیر خواهد بود: (به تصویر صفحه مراجعه شود) هر کدام از اوزان شعر فارسی ساختاری است که به کلام،تکیهء موسیقایی مخصوصی میبخشد؛یعنی قالبی ویژه که کلام را در هر معنا و حتی اگر بیمعنا و مهمل باشد،01در حصار خود میگیرد و ما را مجبور میسازد آن سخن را با همان موسیقی بخوانیم.
حال این شعر را بخوانید: گفتم که دهان نداری ای مسکینک گفتا:«دارم»گفتم:«کو؟»گفت:«اینک»91 بیت بعد قصیدهء بالا چنین است: گفتا:«دارم»گفتم:«کو؟»گفت:«اینک» برچیدم بوس از مرجانش دیشب در رباعی بالا بدون اینکه تغییری در وزن ایجاد شود،بحر از متدارک به هزج تغییر کرد؛پس هر بحری برای خود لحن و موسیقی خاصی دارد که آن بحر را از بحرهای دیگر متمایز میکند؛حتی اگر تغییری در هجاهای آن دو بحر صورت نگیرد.
تکیههای موسیقایی در مصراعهای یاد شده با عوض شدن بحر،به این صورت جابهجا میشود:22 هزج:-وا-فریادا ز-عشق-وا-فریادا منسرح:-تا کی گریی-ز عشق-تا کی نالی برای دریافت بیشتر و بهتر اختلاف دو لحن در دو بحر منسرح و رباعی، ابیات زیر را بخوانید: الف)سود ندارد گریستن،چه سگالی تا کی گریی ز عشق،تا کی نالی وا فریادا ز عشق،وا فریادا کارم به یکی طرفهنگار افتادا ب)دایم چونین امیر بادی و سرور هرگز بیتو مباد شادی جانا وا فریادا ز عشق،وا فریادا کارم به یکی طرفهنگار افتادا ذهن عادت کرده به موسیقی سه مصراع اول هر قطعه در مصراع چهارم-که در بحر هزج است-به بنبست برخورد میکند(بنبست لحنی یا موسیقایی)."