چکیده:
ادبیات تطبیقی به مطالعهء رواط دوسویهء دو قلمرو ادبی(یا هنری)که اسناد و مدارک معتبر علمی وجود رابطه میان آنها را تأیید کند،میپردازد.نکتهء مهم این است که پژوهشگر ادبیات تطبیقی باید معیار و ملاک معتبری را برای تعیین محدودهء دو قلمرو مورد مطالعه در نظر بگیرد و به آن معیار پایبند باشد.مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی،زبان را معیار مناسبی میداند و در مقابل،مکتب آمریکایی،مرزهای ملی را-به جای زبان-معیار دقیقی میداند.نگارنده در این مقاله ضمن بیان تاریخچهء مختصر ادبیات تطبیقی و معرفی کوتاه مکتبهای برجستهء آن،به بررسی مسألهء مهم معیار در مطالعات تطبیقی ادبی پرداخته و معیار مناسبی را پیشنهاد کرده است.
خلاصه ماشینی:
"دانشگاهها ما نیز دیر یا زود به این شاخهء مهم از علم ادبیات خواهند پرداخت؛اما با توجه به این که اصلیترین هدف ادبیات تطبیقی«بررسی روابط ادبی ملل مختلف»است،بهتر است قبل از انجام هر گونه پژوهش بنیادی یا افتتاح رسمی رشتهء ادبیات تطبیقی،مباحث پایهای و اساسی آن،به دقت مورد مطالعه و تعریف مجدد قرار گیرد تا هنگام انجام پژوهشهای تطبیقی،به ویژه آن دسته از مطالعاتی که یک سوی آن حوزهء ادبیات فارسی است،پرسشها و تنگناهای شگفت،کار را بر پژوهشگر یا پژوهشگران دشوار نکند.
«ادبیات ملی و تعریف آن»را به دلیل اهمیت فراوانش در نوشتهء دیگری به طور مجزا و مفصل،مورد بررسی قرار دادهام(که به زودی ارائه خواهم کرد)و در این مقاله تنها به مسألهء بسیار مهم و اساسی تعیین ملاک و معیار در مطالعات تطبیقی حوزهء ادبیات میپردازم.
را به کار میبریم؛اما سؤال این است: معیار و ملاک تشخیص مرز این قلمروهای ادبی چیست؟یا به سخن دیگر، ابزاری که به پژوهشگر کمک میکند،آثار متعلق به هر یک از این قلمروهای ادبی را از آثار قلمروهای دیگر تشخیص دهد چیست؟بر چه اساسی میگوییم فلان قصیده یا نمایشنامه یا داستان-چه به زبان اصلی باشد چه به زبان دیگری ترجمه شده باشد-مربوط به ادبیات فارسی است یا ادبیات عربی یا ادبیات فرانسوی یا غیر از آنها؟معمولا در نگاه اول پاسخ این سؤال آسان به نظر میآید؛اما وقتی میخواهیم در عمل معیاری عینی برای تعیین حدومرزهای قومی-ملی ادبیات وضع کنیم،خیلی زود درمییابیم که ارائهء تعریف جامع و مانع و تعیین معیار دقیق غیر ممکن است و دربارهء هر معیاری که در نظر میگیریم،به استثناهایی برمیخوریم که از حدود آن بیرونند."