خلاصه ماشینی:
زندگی،گذشتهء بیپایان و آیندهء بیپایان،و این لحظهای است که انسان خودآگاه همه بیپایانیها را درمییابد و اندیشه"تاریخ بیپایان"را بجای تصور"پایان تاریخ"مینشاند.
در اینجا با بررسی دیگر میتوان واژههائی دیگر باین ارزیابی کلی افزود: 1-هریک از این فرضیههای فلسفه تاریخ،تنها گویای مرحلهای از تاریخ بود.
4-فلسفه تاریخ شرق سیاسی در برابر فرضیههای غرب تنها یک واکنش اروپایی بود.
زیستشناسها جنبش آیندهگرای زندگی خود باز یابندهء انسانها را با شگفتی مینگرند و به آرامی میپرسند: "آیا کسی حاضر است شرط ببندد که ما 591 میلیون سال دیگر هم پیدایمان باشد؟ بینش علمی میتواند چگونگی نگرش ما را از خودمان و دنیای خودمان تغییر بدهد و از اینروست که علم تا به این پایه هیجانانگیز است".
و چنین است مقدمهء فصل نانگاشتهای از فلسفه تاریخ انسانها.
کانت چه میگوید؟ پارهای از نابسندگیهای فلسفی کانت فیلسوف بزرگ غرب را مکتب تاریخی و بویژه فلسفه هگل در آثار گوناگونش آشکار ساخته است.
پرسش این است که آیا آفرینندگیهای نابغه هنرمند خودش تاریخ نیست؟ و آیا نابغهء دنیای هنر از زندگی و آفرینندگی و شیوههای نوابغ دیگر هیچ خبری ندارد؟ آیا نابغهء هنر،نابغهء از گیتی بریده و بتمامی بخویش پناه برده است؟آیا نبوغ او در خلاء منشتر میشود؟و آیا کار و ساز هنر،هرچه باشد،خودش دارای تاریخ نیست؟کدام نابغه تاریخ هنر تنها باعتبار درونگرائی از همه جا بریدهء خویش نابغه تاریخ هنر شده است؟ نابغه کانت،با همه آزادی و آزادگیش از آنچه که مکتب تاریخ،"روان زمان" مینامد،آزاد نیست،اگرچه او خود بروان زمان خویش با آثار نبوغ آفرینش،رنگ و مایه و حالت ویژه داده باشد.