چکیده:
یکی از شاخه ها یا گرایش های نسبتا جدید در فلسفه اخلاق غرب، فلسفه اخلاق فمینیستی ( فاف) است. هدف مقاله حاضر نقد این فلسفه نیست، که انجام آن فرصتی دیگر می طلبد، بلکه بیان ضرورت ها و بایسته-هایی است که هنگام نقد این فلسفه باید به آنها توجه کرد. انگاره نوشتار حاضر آن است که اولا نقد فلسفه اخلاق فمینیستی ضرورت دارد، ثانیا بدون توجه به برخی نکته ها اتخاذ یک رویکرد صحیح و/یا نقد منصفانه و واقع بینانه از این فلسفه امکان پذیر نیست. در این مقاله، پس از اشاره به تعریف، تاریخچه، اهداف، و پیامدهای پیدایش و گسترش این شاخه از فلسفه اخلاق، همچنین تبیین ضرورت های نقد آن، برخی از نکته هایی که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد بیان خواهد شد. در پایان نیز پیشنهادهایی درباره تدوین یک فلسفه اخلاق اسلامی درباره زنان و مباحث مربوط به آنها ارائه خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
در اینجا فقط اشاره وار میتوان گفت مواردی چون افتادن به وادی افراط و تفریط در حوزه امور زنان ، نادیده گرفتن یا کم ارزش کردن برخی ارزش ها و فضایل زنانه -مثل مادرانگی زنان ، تدبیر منزل و انجام امور خانه - از سوی برخی فمینیست ها، زمینه سازی برای (سوء) استفاده از زنان به عنوان نیروی کار ارزان ، یا استفاده از آنها به عنوان ابزارهای تبلیغاتی و جذب سود و سرمایه بیشتر برای کارخانه ها و شرکت های فیلم سازی، نادیده گرفتن تفاوت های طبیعی بین زن و مرد، بسترسازی و ایجاد پشتوانه یا توجیه علمی برای گسترش برخی ناهنجاریهای اخلاقی، سعی در ارائه اخلاق جوامع غربی به عنوان معیار و سنجه ای برای قضاوت در مورد وضعیت اخلاقی زنان دیگر جوامع ، توجه و تأکید بیش از اندازه بر تجارب اخلاقی زنان و ایجاد یا تشدید نگرش منفی به مردان ، و مواردی از این دست ، برخی انتقادهایی است که به دیدگاه های مطرح در فاف میتوان وارد کرد.
اینک تأکید میشود که آشنایی با این نقدها نیز ضرورت دارد؛ چرا که اولا به فهم و شناخت هر چه بیشتر فاف کمک میکند، ثانیا برای نقد این فلسفه به کار میآید؛ چرا که یکی از مواردی که هنگام نقد این فلسفه باید مورد توجه قرار گیرد قضاوت کردن درباره وزن و روا یا ناروا بودن نقدهای آنان است به اخلاق سنتی غرب .
, Held, Virginia(1997), Problems, Hoagland, Sarah∗ Lucia(2000), Theories, Nye, Andrea and pp.