چکیده:
شاهنامه فردوسی از ارزنده ترین آثار ادبی ایران و جهان است که از دیدگاه های مختلف قابل نقد و بررسی است. این اثر ارزشمند و افتخارآمیز را می توان از جهت زبان و ادبیات، جامعه شناسی، اسطوره شناسی، داستان پردازی و سایر زمینه ها تحلیل کرد. یکی از زمینه های به نسبت جدید که می تواند بستر پژوهش در شاهنامه باشد و آثار و نتایج مفیدی به دست دهد، روان کاوی و روان شناسی است. از روان کاوان و روان شناسان برجسته و صاحب نظر دوران اخیر که آرا و نظرات او در بررسی آثار ادبی مشرق زمین مفید و قابل استفاده است، کارل گوستاو یونگ است. آنیما (وجود مادینه) از مهم ترین موضوعات نظریه روان شناسی تحلیلی شخصیت اوست که به گفته وی به صورت های دوگانه سازنده و ویران گر نمود پیدا می کند. زنان در شاهنامه در کنار داشتن جلوه های بیرونی و اجتماعی خود می توانند به گونه ای نمودهای دو گانه آنیما باشند که در ناخودآگاه جمعی قوم ایرانی وجود داشته و در اسطوره و پس از آن در حماسه پدیدار شده اند. سودابه و زنان گمراه کننده هفت خوان، آنیمای منفی و فرانک، فرنگیس، رودابه و سیندخت آنیمای مثبت ناخود آگاه اند که در حماسه نقش و کارکرد مهمی ایفا می کنند. خواهران توامانی (پاکیزه رویان جمشید و خواهران اسفندیار) که در شاهنامه به اسارت درمی آیند و سپس آزاد می شوند بیانگر این نکته اند که آنیما در برخورد با خودآگاه می تواند دگرگون شود و از حالت آفرینندگی و پاکی به اسارت و ناپاکی درآید و دوباره در برخورد با یک خودآگاه نیک به حالت اولیه خود باز گردد. در این مقاله به بررسی این موضوع پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
بر مادر آمد پژوهید و گفت که بگشای بر من نهان از نهفت (١، ٥٩) در ادامه نیز فرانک در مقابل جوانی ، تندی و شتاب فرزند به او درس خرد و آهستگی می دهد: که هر کو نبید جوانی چشید به گیتی جز از خویشتن را ندید (١، ٦١ ) او را می توان تکرار کهن الگوی مادری دانست که با عملکردی کاملا آفریننـده و سـازنده در داسـتان فریدون نمود پیدا می کند و یاری گر یک مرد در نبرد با موجود دژ خردی (ضحاک ) است که پلیدی خـرد، چـون ابلیس بر او غلبه کرده و در نهایت او را به بند می کشاند.
نکته این که برای پیوستن به زنان مثبت و زاینده ، مرد بایـد سـفر کنـد (سـفر رسـتم بـه سـمنگان و گشتاسپ به روم )، بر اژدها پیروز شود (بهرام چوبینه و دختر خاتون چین )، آزمـون زمـان را تفـسیر کنـد (زال و رودابه )، از نماد خرد یعنی پیران پیروی کند (سیاوش و فرنگیس )، از بی خردی های گذشته دور شـود ( گـشتاسپ پس از سفر به روم و کتایون )، از آب بگذرد (فریدون و دختران جمشید) و نمونه هـایی از ایـن قبیـل کـه همـه نشانه لزوم خودآگاهی و خردمندی برای برقراری این پیوند است در حالی کـه بـرای پیوسـتن بـه زنـان منفـی و ویرانگر مرد باید بی خردی کند و بد اندیشی ورزد، باید آغازگر جنگی نا بخردانه باشد (کـاووس و سـودابه )، بایـد نماد خرد را بکشد (قاتل زریر و دختر ارجاسب ).