چکیده:
که تنها قسمت تاریک و سیاه زندگی را میبیند؛یا شاعریست خوشبین و امیدوار؟ گفتاری که در پیشروست به بررسی این تصاویر از زندگی در شعر شابی پرداخته و ضمن پاسخ به سئو الات فوق،نظرگاه او را دربارهی زندگی و حیات،مورد بحث و بررسی قرار میدهد.ابو القاسم شابی،شاعر نامور و پرآوازهی معاصر عرب،از جمله شعرای رومانتیک است که توانست با همهی عمر کوتاهش در دنیای ادب و هنر از حسنقبول و شهرت فراوانی برخوردار گردد.او در این مدت کوتاه،بر پایهی پیوندی پراحساس با طبیعت و الهام از آن توانست،نغمههای دلنشینی را از زندگی بر تارهای شعرش تصنیف نماید و تصاویری بدیع و یکتا از تمامی زوایای مختلف زندگی در دنیای ادبیات،خلق نماید؛تصاویری که زندگی ایدهآل را در بازگشت به بساطت و سادگی زندگی طبیعی و روستایی ترسیم مینماید و نغمههایی که صدای این شاعر را از تمامی لحظات زندگی از لحظههای اندوه و یأس تا لحظههای ناب امید و شوق به زندگی،به گوش میرساند. اما از سوی دیگر،این تصویرپردازیهای دقیق از تمامی زوایای زندگی از خوبیها و بدیهایش،از زیبایها و زشتیهایش و از عالیها و دانیهایش،شعر شابی را به فضایی متناقضنما تبدیل نموده است.اکنون آیا شابی به راستی شاعری متزلزل در اندیشه است؟آیا او شاعری بدبین است
خلاصه ماشینی:
"بدیهی است که شابی این فلسفهی فکری را از طبیعت الهام گرفته بود،زیرا او به وضوح،اراده و شوق به زندگی را در مظاهر طبیعت مشاهده میکرد،او میدید که برای پرنده هیچ فرقی نمیکند که مردم آوازش را دوست بدارند یا نه،بلکه همواره شوق زندگی در نغمهسرایی اوست: فسواء علی الطیور إذا غنت هتاف السؤوم و المستعید1 (دیوان ابی القاسم 9661 م،ص 531) و گاه این ارادهی آهنین را در جریان حیات دریا و سیل،مشاهده میکرد که چگونه دریا بر غریق خود دل نمیسوزاند و سیل بر نالهی هیزم شکسته وقعی نمینهد: و الیم لا یرثی لمن طمه و السیل لا یبکی لنوح الهشیم2 (همان مأخذ،ص 241) او نیز میدید کسی که از شوق زندگی تهی باشد،مردهای متحرک بیش نیست که به زودی از صحنهی زندگی محو خواهد شد: و من لم یعانقه شوق الحیاهء تبخر فی جوها و اندثر3 (همان،ص 812) زیرا هستی،مرده را پست و حقیر میشمارد،همانگونه که افق،آغوشش را برای پرندهای بیجان نمیگشاید و زنبور عسل بر گل مرده نمینشیند و اگر دلسوزی مادرأنهی زمین نبود،او نیز مرده را در دل خویش نمی پذیرفت: هو الکون حی یحب الحیاهء و یحتقر المیت مهما کبر فلا الأفق یحضن میت الطیور و لا النحل یلثم میت الزهر و لو لا أمومهء قلبی الرؤوم لما ضمت المیت تلک الحفر4 (همان،ص 912) -------------- (1)-برای پرنده آنگاه که به نغمهسرایی برخیزد،صدای کسی که نغمهسرایی او را دوست ندارد با صدای کسی که آوازش را دوست دارد و میخواهد آن تکرار شود،هیچ فرقی نمیکند."