چکیده:
علامه طباطبایی همواره بر همسویی عقل و دین در آثار خود تأکید داشت و نقطه عزیمت وی برای حل مسائل گوناگون دینی،براساس این اصل اصیل بود.نویسنده در این مقاله میکوشد تا با بررسی موردی قسمتهایی از المیزان،پاسخهای علامه به منتقدا خود و سلوک علمی وی،منزلت عقل در اندیشه علامه طباطبایی را نشان دهد.لذا این مقاله شامل بیان جایگاه عقل در اندیشه علامه،پاسخ عقلگرایانه علامه به انتقادات اخباریگرایانه در المیزان،تحلیل انتقاداتی که متوجه کتاب شیعه شد و پاسخ علامه به آنها،بررسی پاسخ علامه به انتقادات علامه مجلسی و بالاخره سلوک علامه در تدریس فلسفه و بازتاب آن است.
خلاصه ماشینی:
"»(همو،مجموعه مذاکرات با پرفسور هنری کربن،28)ایشان در دفاع از عقل و تعقل آزاد و فلسفهورزی که نتیجه اجتنابناپذیر تعقل است تا جایی پیش میرود که عقل را به مقام بسیار رفیعی میرساند و مدعی میشود هیچ دین و مذهبی نمیتواند حجیت ذاتی عقل را از آن بگیرد «هیچ دین و مذهبی و هیچ روش نظری دیگری از هیچ راهی نمیتواند حجیت عقل قطعی و صحت بحث فلسفی را نفی نموده و الغا کند،زیرا در این صورت همان تیشه را اول به ریشه خود میزند و حقانیت خود را که ناچار از همین راه باید تأمین شود ابطال مینماید.
گاه نیز از عقل برای نفی عقل اینگونه سود گرفته میشود:«آیا عقل چه حکمی میکند؟فراگرفتن معارف شناختی از منابع وحیانی مبرا از خطا یا از منابع فلسفی آمیخته به اختلافات لا ینحل (به قول خواجه نصیر طوسی)و به خطا(به قول میر فندرسکی)»(حکیمی،04)اینکه نحوه استدلال مخالفان عقلگرایی و تفکیک میان عقل بشری و الهی تا چه حد پذیرفتنی است و دفاعپذیر،بحث دیگری است که نگارنده در جای دیگری به آن پرداخته است(اسلامی،77)، اما از نظر علامه طباطبایی چنین تفاوت و تمایزی ناپذیرفتنی بوده و او در موارد متعددی کوشیده است به این نگرش و لوازم منطقی آن بپردازد و از عقلانیت بشری دفاع کند و آن را راهی برای کشف حقائق دین بداند.
امروزه نیز مانند این اشکال گاه به این صورت بیان میشود:«قرآن کریم که خود-اینهمه-به تعقل دعوت کرده بود،آیا راه آن را نیاموخته بود؟»(حکیمی،78)تا آنکه بعدها مسلمانان فلسفه را ترجمه کنند و راه تفکر را بیاموزند؟یا گفته میشود:«آیا میتوان تصور کرد که قرآن و اخبار مربوط به عقل و تعقل،امت اسلامی را واگذاشتهاند..."