چکیده:
فهد بن عبد الرحمن بن سلیمان الرومی در کتاب«اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر»درصدد ارایه مکاتب تفسیری(عقایدی،علمی،ادبی،عقلی و...)در قرن چهاردهم است.در این کتاب از منهج شیعه در تفسیر قرآن نیز سخن به میان آمده و پارهای از مهمترین کتابهای تفسیری معاصر به اجمال معرفی شدهاند.فهد رومی در این میان به بررسی تفسیر المیزان با تفصیل بیشتر پرداخته و منهج تفسیری علامه را با پارهای از نمونههای تفسیر المیزان با تفصیل بیشتر پرداخته و منهج تفسیری علامه را با پارهای از نمونههای تفسیر آیات از المیزان ارایه کرده است.نویسنده در این معرفی، دچار لغزشهای فاحش و تناقضگوییهای آشکاراست.پیشداوریهای وی درباره امامیه و اصول تفسیر شیعه،وی را به طرح ادعاهای بیاساس سوق داده است. وی تفسیر شیعه را از پایبست ویران میبیند،علامه را به خرافهگویی و پندارزدگی متهم میکند،سپس این داوریها را از سر صدق و انصاف مینگرد.در این نقد ابتدا پارهای از لغزشها،تناقضها و تحریفهای مؤلف درباره تفسیر المیزان برملا شده و سپس اساس ادعای وی درباره هدم ارکان تفسیر المیزان با تفصیل بیشتر،به محک نقد درآمده است.
خلاصه ماشینی:
"یک:آیا فهد رومی که در مقام معرفی تفسیر المیزان به عنوان مهمترین تفسیر شیعی است و به بحث تحریفناپذیری قرآن اهتمام ویژه دارد،بحث عمیق وگستردهء علامه طباطبایی را پیرامون سلامت قرآن از تحریف(نک:طباطبایی،401/21-331)تقیه میداند؟در این صورت چه دلیلی میتواند برای آن اقامه کند؟دو:آیا وی که معترف است تفسیر المیزان چیزی جز تفسیر بر عقیده مذهب امامیه نیست و رویکرد این تفسیر جز برای اثبات باورهای شیعه نمیباشد،بلکه گرایش به تشیع در آن پررنگ و افراطی است(فهد رومی،493/1)با این اعترافها،آیا فهد رومی،میتواند نمونهای در تفسیر المیزان برای همسو کردن عقاید شیعه با معانی آیات براساس تحریف قرآن به دست دهد؟!پاسخ به این دو پرسش میزان صداقت مؤلف را در این ادعا که مینویسد:«من درباره منهج شیعه در تفسیر از سر تعصب و کینه سخن نمیگویم»(همو،052/1)برملا میکند.
(نک: همو،353/7) در موردی که صحابی استنباط خود را در تفسیر آیهای بیان میکند نیز به طریق أولی باید مورد بررسی و نقد قرار گیرد چون: *اولا:برخلاف نظر ابن تیمیه،فهد رومی و دیگران هرآنچه را که صحابه در تفسیر میگویند از پیامبر خدا-صلی الله علیه و آله-نگرفتهاند چون پیامبر خدا-صلی الله علیه و آله-تمام معارف قرآن را برای همه صحابه بیان نکردهاند بنا به قول قرطبی که میگوید: «صحابه که خداوند از آنان خشنود باد قرآن میخواندند و در تفسیر آن اختلاف داشتند و هرآنچه دراینباره گفتند از پیامبر(ص)نشنیده بودند،شاهد آنهم دعای پیامبر در حق ابن عباس که فرمود:«خداوند او را در دین فقیه کن و دانش تأویل به وی بیاموز»اگر تأویل آیات همانند تنزیل آنها جملگی از پیامبر شنیده شده بود وجهی برای اختصاص این دعا برای ابن عباس نبود."