چکیده:
نمایش خاستگاهی آیینی دارد و عرصه ایجاد دنیایی مجازی است.در بسیاری از نمایشهای شرقی که هنوز آیین در آنها حضوری قدرتمند دارد،جهان مجازی نمایش در فضایی رخ میدهد که لازمه ادراک آن ناآگاهی و ناهشیاری(نگرش شهودی)است و این از طریق ارتباط درونی مخاطب با نمادهای نمایش حاصل میشود.بدینسان پیوندی ساختاری میان درک عرفانی از جهان هستی و جوهرهء نمایش یعنی آیین وجود دارد و عامل این پیوند همانا درک نمادین،رمزآمیز و سمبلیک،از عالم هستی است.
خلاصه ماشینی:
"نمایش خاستگاهی آیینی دارد و عرصه ایجاد دنیایی مجازی است.
و این از طریق ارتباط درونی مخاطب با نمادهای نمایش حاصل میشود.
پیوندی ساختاری میان درک عرفانی از جهان هستی و جوهرهء نمایش یعنی آیین وجود
دارد و عامل این پیوند همانا درک نمادین،رمزآمیز و سمبلیک،از عالم هستی است.
هرچند نمیتوان زمان دقیقی را برای ظهور نمایش به
موجب شد تا در ذهن انسان ابتدایی این تصور ایجاد
گردد که طبیعت که خود نیز بخشی از آن است جدای
انسان ابتدایی همچنانکه برای تبیین اعمال خود به
جمادات جان یا همزادی دارند و اگر کسی همزاد چیزی 1lرا به دست آورد چنان است که بر خود آن تسلط یابد.
تعریف ابتدایی زیر را بر این مناسک نمایشی اولیه لحاظ
مثالی اساطیری است و این تکرار موجب الغای زمان
اسطوره شروع نگرش انسان مجرد از طبیعت یا به
یک جامعه از جهان است زیرا انسان میکوشد انسان
از این زمان است که
آیین و اسطوره است بدانسان که امکان جدا نمودن این
این ترتیب بین آیین و همه انواع دیگر ارتباط و همه
و آیین و مناسک مذهبی وجود نداشت و این هردو یک
آیین متاثر از ارتباط بیواسطه و تنگاتنگ انسان ابتدایی 1lبا طبیعت در طی هزارههای ماقبل و هنگامی است که
که تاریخ بر آنها نهاد شده است:زمان و مکان از هم
متاثر از اساطیر اقوام شرق و نگرش اساطیری این اقوام
هستی میگردید و از این طریق انسان نیروی زیستن
نیروهای مرموز است که هیچ وسیلهء بیان دیگر قادر به
لفظی که ارسطو در این مورد بکار برده ẓMimesisẒ است که"