چکیده:
نتایج حاصل از مطالعات مسکن در جهان نشانگر آن است که در مواقع بحران کمیت و کیفیت مسکن دولت در امر مسکن دخالت نموده و با ساخت مسکن اجتماعی و انبوهسازی مشکل مسکن را مرتفع نموده است. اکنون نیز به منظور رفع مشکل کمی مسکن برنامه انبوهسازی، کوچکسازی و برجسازی در شهر تهران اعمال شده است و از آنجا که بدون لحاظ نمودن پیشینه تاریخی و عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی این سیاست اتخاذ گردیده است، لذا اعمال کامل این سیاست جز به تخریب فضای اجتماعی و طبیعی تهران منجر نخواهد شد.
خلاصه ماشینی:
اکنون نیز به منظور رفع مشکل کمی مسکن برنامه انبوهسازی، کوچکسازی و برجسازی در شهر تهران اعمال شده است و از آنجا که بدون لحاظ نمودن پیشینه تاریخی و عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی این سیاست اتخاذ گردیده است، لذا اعمال کامل این سیاست جز به تخریب فضای اجتماعی و طبیعی تهران منجر نخواهد شد.
به این ترتیب شهر تهران با مساحت تقریبی 13 کیلومتر مربع در زمان ناصرالدین شاه (1279) به 733 کیلومتر مربع در سال 1375 رسید (مرکز مطالعات شهر تهران، 1377، ص 125) از طرفی در بخش سرمایهگذاری مسکن در نتیجه غالب شدن بخش خصوصی با بیش از 95% سرمایهگذاری (مینو، رفیعی، 1376، ص 2) و کمرنگ بودن سیاستهای کنترلی بر عملکرد این بخش عملاً قسمت اعظم ساخت و سازها در دهه اخیر در جهت ساخت مساکن لوکس و با تمرکز برجسازی در نواحی شمالی شهر بوده است، لذا جمعیت قابل توجهی از متقاضیان مسکن در نواحی شهر به دلیل ضعف سیاستهای تقاضا و کنترل ضعیف بر عملکرد بخش خصوصی با کمبود سرمایه خرید و تأمین مسکن مواجه شدند و تقاضای مؤثر مسکن پایین آمد و در نهایت رکود معاملات بر بخش مسکن مستولی شد.
] نتیجه از طرح مباحث فوق میتوان نتیجه گرفت که مشکل شهر تهران ناشی از تمرکز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی منتج از تحولات تاریخی این شهر بوده و افزایش جمعیت و تقاضای بالای مسکن معلولِ چنین تمرکزی هستند لذا اعمال سیاست انبوهسازی و برجسازی اگر چه بخشی از مشکلات کمی مسکن شهر تهران را حل خواهد نمود اما در جهت تراکم و توزیع وخیمتر جمعیت نیز خواهد بود و در نهایت منجر به تخریب محیط طبیعی، محیط اجتماعی و کالبدی شهر میگردد.