چکیده:
علّامۀ ذوفنون «شیخ محمّد علی حزین لاهیجی» عالم، عارف، شاعر و مبارز خستگی ناپذیر به سال1103 ه.ق در اصفهان زاده شد، و در سال 1180 به لقاءالله پیوست و در آرامگاهی که از قبل در محلو « فاطمان » بنارس برای خود در نظر گرفته بود به خاک سپرده شد. حزین با سفر به شهرهای مختلف ایران و شبه قاره و حجاز و عراق، از هر خرمنی خوشهای چید تا علاوهبر آثار ارزندو ادبی، تاریخی، مذهبی و عرفانی، دیوانی که هر ورقش دفتر معرفتی است فراهم آورد. وی علاوه بر اینکه با ادای احترام نسبت به والدین و استادان خود، توفیقات خود را مدیون زحمات ایشان می داند، برکت یافتن وقت، اشتیاق به مطالعه بویژه مطالعات سحرگاهی و اهتمام در ترک لذات را از عنایت الهی و مایه اصلی توفیق خود می شمارد و بدین نعمت شکر گزار است. گویی این وسعت وقت با وسعت نظر وی توام شده که بر اثر سیر و سفرها و زندگی پرماجرا در محیط هند و مشاهده همزیستی فرقه های مختلف، بدور از تعصب معتقد است که هرکس راهی به خدا راهی به خدا دارد و به حکم « الطرق الی الله بعددانفس الخلایق».
خلاصه ماشینی:
»(تاریخ و سفرنامه حزین ـ ص 9) گویی این وسعت وقت با وسعت نظر وی توأم شده که بر اثر سیر و سفرها و زندگی پرماجرا در محیط هند و مشاهده همزیستی فرقه های مختلف، بدور از تعصّب معتقد است هرکس راهی به خدای خود دارد و به حکم « الطُّرُقُ الَی اللّه بعَدَد انفُس الخَلایق » اگر به دیده معرفت بنگریم هر دلی کعبه شایان توجّه است : تو در بتخانه اندیشه دینی، نمی دانی که عارف کعبه می داند دل گبر و مسلمان را (دیوان ـ ص 109) بدون تردید آشنایی وانس با اشعار شیوا و پر محتوای حزین، نشان میدهد که این شاعر عارف در عمر پرجوش و خروش خویش پی در پی به دریافت تازه ای می رسد و بهیاری دوست هر دم با گشوده شدن دریچه هایی به باغ عرفان هر ذرّهای را آینه دار طلعت منوّر او می بیند، لذابه زبان شعر اعلام می دارد که بیدارِ بانگ «کُن» و مست ساغر «الست» است و با برداشتن هستی موهوم بی هیچ مانع و حجابی جلوؤ یوسف عشق را نظاره می کند و عالم را مظهر تجلیّات ربوبی و اسمای الهی می داند و وحدت را در کثرت می نگرد : عشق تو بانگ زد به زمین و زمان همه جستیم ازین خروش ز خواب گران همه از قول کُن به ساغر دل باده ریختی ای عالم از شراب لبت کامران همه آیینه دار مهر تو هر جا که ذرّه ای است ای پرتو رخ تو به عالم عیان همه در پیش سرونازتو، نازک نهالها بستند دامن از دل و جان برمیان همه کثرت حجاب دیدؤ عارف نمی شود دارند بوی یوسف ما کاروان همه (1) (دیوان، ص 413) مضامین عرفانی متنوّعی که در دیوان حزین بکار رفته است، موءیّد اقوال و روایات تاریخی است که در وصف این نابغؤ جهان شعر و ادب آورده اند.