چکیده:
برای عارف در مراحل سلوک، مقامات و احوالی پیش میآید که تنها برای کسانی قابل فهم است که آن مراحل را طی
کرده باشند. زیرا عرفان مانند هر علمی دیگر علاوه بر موضوع و مسائل خاص خود به روح لطیف و ذوق ظریف و عشق
عفیف نیز نیاز دارد، تا قابل فهم و درک شود. اما برای غیرعارف اگر بخواهد از راه مطالعه آن مسائل را بفهمد ناچار است
آن مقدمات و مسائل را بداند.
به این خاطر به بحث «صحو»، «سکر»، «جمع»، «فرق» و «وقت» پرداخته شد و «فرق» مقام بندگی نامیده شد. در این
مقام عارف بخود قائم است و بر عبادات و تکلیف واقف است. و «سکر» مردن جنبه بشری است که در آن نور حقیقت بر
عقل و بصیرت غلبه میکند و در «جمع» حق بدون خلق مشاهده میشود. و رنگ و تعدد به کنار میرود و حتی اظهار
عبادت نوعی شرک و نگرش به عبادتگر است. و آنگاه در مقام «فرق بعدالجمع» اگر جذبه انوار الهی سالک را فرا گیرد،
شوریده و آشفته میگردد و بر مقتضای «وقت» خود عمل میکند و تکلیف همان عمل کردن به مقتضای وقت است و
نسبت به تکلیف ظاهر، غیرمکلف است. زیرا که تکلیف به کسی تعلق میگیرد که از تکلیف آگاه باشد.
خلاصه ماشینی:
سخنها چون به وقف منزل افتاد در افهام خلایق مشکل افتاد (عرفان نظری، یحیی یثربی، 366) شیخ محمود شبستری نیز در گلشن راز میگوید: «ای دوست عزیز من میباید دانست که از اهل تحقیق که ارباب کمالند، سخن گزاف و غیرواقع نمیآید و گمان بد نسبت به اولیاءاللّه لایق دینداران نیست و مسلما هر چه که محقق و یقین نباشد از ایشان صادر نمیشود و تحقیق کردن آنکه سخنان کاملان بیان واقع است بدو طریق میتواند بود.
(فرهنگ اشعار حافظ، رجائی 76) شیخ محمود شبستری نیز در گلشن راز میگوید: ولی تا با خودی زنهار زنهار عبارات شریعت را نگهدار که رخصت اهل دل را در سه حالست فنا و سُکر پس دیگر دلال است هر آن کس کو شناسد این سه حالت بداند وضع الفاظ و دلالت چون مناط تکالیف باتفاق همه عقل است میفرماید که: ولی تا با خودی زنهار زنهار عبارات شریعترا نگهدار یعنی هر چند صاحب مذهب در این مرتبه حق است اما تا زمانیکه سالک با خود باشد و عقلش برقرار بود الفاظ و عباراتی که مخالف شرع باشد نمیتوان گفت و ارباب طریقت تجویز نفرمودهاند و منع افشاء اسرار کردهاند و طریق اهل کمال آنستکه با وجود حال، عمل بر طبق علم نمایند نه بر طبق حال، خواجه عبدالله انصاری میفرماید که: «سگ در مزبله افکنده به که صوفی پراکنده» جمع صورت با چنین معنی ژرف نیست ممکن جز ز سلطان شگرف سکر و هشیاری بباید جمع کرد تا براه فقر باشی شیر مرد چون ارباب طریقت را سه حالتست که در آن حالات معانی که برایشان منکشف شده، بهر عبارات و الفاظ که تعبیر نمایند رخصت دادهاند چون ایشان در آن حالات اختیار خود ندارند و مغلوب تجلّی الهیاند.