چکیده:
در این مقاله سعی بر این شده است که روابط همه جانبه ایران و هند و خصوصا روابط متقابل فرهنگی این دو کشور
را مورد بررسی قرار دهیم. هر چند که مردم ایران و هند چه در زمینه تاریخی و ادبی و چه در زمینه معماری و هنر و
موسیقی روابط تنگاتنگی داشتهاند اما در این مورد سهم اندیشههای عرفانی بسیار در خور توجه است. از این نظر در این
مقاله بیشتر به تأثیرات متقابل تفکرات عرفانی هند و ایران اسلامی پرداخته شده است. لیکن متأسفانه این رابطه بسیار
نزدیک، پس از عصر بابریان رو به ضعف نهاد و امیدواریم که بار دیگر در اثر کوشش فرهنگ دوستان هر دو کشور، این
روابط فرهنگی از نو احیاء گردد.
خلاصه ماشینی:
برخلاف آنچه تصور میشود، در دوران اسلامی نیز این جنگجویان عرب یا افرادی مانند سلطان محمود غزنوی نبودند که مردم هند را با اسلام آشنا ساختند بلکه مهاجرت عارفان و صوفیان پاک باخته بود که به مناسبتهای مختلف از ایران رهسپار شبه قاره هند میشدند و دین و فرهنگ اسلامی آنان مورد قبول و احترام خاص و عام قرار میگرفت.
(طریقه چشتیه، آریا، ص 25) این صوفیان مهاجر با بهرهگیری از سابقه طولانی روابط فرهنگی تمدن ایران و هند، و با تساهل و تسامح عارفانه توانستند در اندیشه و معرفت دینی مردم هند تأثیرگذار باشند و البته دراین رهگذر خود آنان نیز از اندیشههای عرفانی مکتبهای هندی متأثر گردیدند و تصوّف اسلامی از اندیشههای عرفانی هند نیز رنگ پذیرفت.
(کلیاتی در مبانی عرفان، آریا، ص26) درباره تهوّر صوفیانه و اعمال خارقالعاده حسین منصور حلّاج - که از عرفای معروف قرن سوم و چهارم هجری (نهم و دهم میلادی) و از اهالی بیضای فارس بود - نیز گفتهاند که وی در ضمن مسافرتش به هند، تحت تأثیر اندیشههای وحدت وجودی مکاتب هندی قرار گرفت و پس از بازگشت از این سفر بود که دعوی «انا الحق» نمود و در پی تکفیر فقهاء عصر به دار آویخته شد.
(همان، ص 70) در اینجا بیفایده نخواهد بود، اگر به تنی چند از این عرفای هندینژادکه در هند متولد شده و در همانجا وفات یافتهاند، اشارهای گردد: "شیخ فریدالدین گنج شکر" (664 ه) صوفی معروفی است که بعد از "خواجه قطب الدین بختیار" بر مسند ارشاد سلسله "چشتیه" نشست و در "اجودهن" (پاک پتن شریف، واقع در پاکستان فعلی) به تربیت مردم مشغول شد.
صوفی معروف دیگری که در میان مردم هند (چه مسلمان و چه هندو) کاملاً شناخته شده است، "خواجه نظام الدین اولیاء" است.