چکیده:
غزل مجون "بی پرده" روایی، در عصر جاهلی شکل گرفت، و امرؤالقیس پرچمدار آن بود، با وجود این که
دین مبین اسلامی بر مسیر شعر و أدب أثر نهاد، و شاعران را به رعایت عفت کلام در غزل فراخواند، تنها یکی از
شاعران موالی که أهل حبشه بود، پرچم این شیوه غزل گویی را در صدر اسلام بر دوش کشید، او به سحیم عبد
بنی الحسحاس موسوم بود، و پیرو امرؤالقیس در سبک شاعری، و شیوه استفاده از معانی و روش سرودن أشعار
مجون روایی به حساب میآمد، پافشاری او در رعایت این شیوه موجب شد که جانش را از دست بدهد، و پرچم
این مکتب شاعری را به عمر بن أبی ربیعه بسپارد.
در این نگارش مثالهای فراوانی از اشعار ایشان برای نشان دادن همانندی آنان در این زمینهها آورده شده است.
خلاصه ماشینی:
أما سحیم، فکان أعجمیا من أهل الحبشة و مولی لرجل من بنی الحسحاس من قبیلة أسد، (أبوالفرج الأصفهانی 1323 ه، ج 30، ص 3) فقد ذکروا أنه اذا أنشد الشعر یقول (أهشنت و اللّه) یرید أحسنت (أبوالفرج الأصفهانی، 1323 ه، ج 20، ص 2) أویقول (أهسند) (عبدالقادر البغدادی 1347 ه، ج 2، ص 89) أو (أهسنک) (أحمد محمد شاکر 1364 ه، ص 369)، فیصوغ الضمیر للمفرد المتکلم علی مثال اللغة الحبشیة (یوهان فک، 1951، ص 13) ، و قد أدی مجونه تعهره خلافا لأستاذه و تلمیذه الی قتله (المیمنی 1950، ص 5)، و من الروایات الکثیرة فی ذلک و هی أقرب للصحة، ماورد فی طبقات الشعراء، حیث یذکر أن سحیما قال: ولقد تحدَّرَ من کریمةِ بعضِهِم عرقُُ علی متنِ الفراشِ و طیبُ "فأخذوه شاربا ثملاً، فعر ضوا علیه نسوة، حتی مرت التی یظنونها به، فأهوی لها، فقتلوه لما تحقق عندهم" (محمود محمد شاکر، 1952، ص 157) فهل کان أصله غیر العربی هوالذی آل به الی القتل، و لماذا لم یلق عمربن أبی ربیعة نفس المصیر، رغم أنه کان یشبب بالحاجات، و یعترض طریقهن، کما تعرض لعائشة بنت طلحة (أبوالفرج الأصبهانی 1955، ج 1، ص 145)، و لفاطمة بنت عبدالملک بن مروان (أبوالفرج الأصبهانی 1955 ، ج 1، ص 139)، و غیر هن کثیرات، فهل الذی حماه، هو شرف نسبه العربی، و مقامه؟!