خلاصه ماشینی:
"مینی مالیزم فانتریک و قاعده گریز نقد و بررسی مجموعه داستانک«بادکنک و اسبآبی» اثر محمد رضا شمس حسن پارسایی آیا موضوعات و حوزههای داستانی،در حد و حدودی محصورند یا تمام پدیدهها و عناصر هستی،قابلیت وارد شدن به ذهن و متعاقبا وجاهت شکلدهی به انتزاعات فراواقعی و شکلگیری تخیلات داستانی را دارند و دنیای داستان در قلمرو خاصی خلاصه نمیشود؟آیا همچنانکه اکثر نویسندگان عقیده دارند،ذهن نویسنده باید«گزینهگرا»باشد و با ارزشگذاری، سنخیتجویی و تجانس و تناسب موضوعات با خود واقعیتها،جهانی مرتبط با زندگی و ذهن و عواطف انسانی بیافریند؟ رویکردها و اتفاقات دو دهه اخیر و اوجگیری جنجالهای ادبی پست مدرنیستی و شکلگیری داعیههای ضد و نقیض،سبب شده که تولید محصول ادبی جدیدی به نام داستانهای مینی مالیستی یا داستانک و حتی داستانکهای چند کلمهای و یک کلمهای اوج بگیرد و زمینه را برای تجارب انتزاعی گوناگون و بیحد و مرزی فراهم کند که در آن،تفاوت معین و قابل تعریفی بین نویسنده و غیرنویسنده نباشد و عملا تعریف کامل یک متن داستانی نادیده گرفته شود و به حد اقل برسد؛در عوض تأویلها و تعابیر ذهنی شخصی و فردی به نسبت نوع گرایش ذهنی، عاطفه و سرخوشی با ناخوشی مخاطبین به نهایت برسد.
اما حالا که داستان به عناصر و اجزای تشکیل دهنده خود تقسیم و به نمایهای به نام داستانک تبدیل شده،بهتر است بررسی شود که در چارچوب همین تعریف موجود هم آیا همه داستانکها دارای وجاهت بررسی هستند؟ضمن آنکه از یاد نبریم داستانکهای دو صفحهای و یک صفحهای،قبلا نیز در ادبیات داستانی وجود داشتهاند."