چکیده:
مطالعهی شهر تاریخی اصفهان به همراه ابنیه و اشخاص این دیار» جای تحقیق داشته.
ناگفتههای زیادی در آن نهفته است. در حین تصحیح کتابی به نام «گلشن بلاغت» و گمان این
که کتاب مذکور متعلّق به نویسندگان سرزمین هندوستان است با بررسی کتابها و سندهایی
معلوم شد که نویسنده» عبدالوهاب معموری است ایرانی و از بلدة اصفهان که بنا به دلایلیء پس از
چندی که در خدمت شاهان صفوی بوده؛ همراه با خانواده به هند کوچیدهء صاحب آوازه شده
است و به مناصب بالای دولتی دست یافته تا بدان جا که خود. حاکم ولایتی شده و از یک ولایت
به مکان دیگری رفته و سرچشمة آبادانی فراوان گشته و به صاحب منصبان نامه نوشتهء برای رضای
خاطر زیردستان» مطالباتی کرده است. نویسندهء قصد دارد با استفاده از شیوة توصیفی - تحلیلی با
کمک روش کتابخانهای» ضمن معرفی خاندان عبدالوهاب معموری به خدمات علمی وی نیز بپردازد
و ضمن معرفی این خاندان صاحب نام, به گونة مفصّل, کتاب «گلشن بلاغت» را به همراه نمونه-
ای از سندهای موجود در میان اوراق این کتاب و آثار دیگر این نویسندة توانمند ایرانی الاصل
معرفی نماید و فرد مشهور دیگری از نویسندگان اصیل ایرانی و اصفهانی را به ایران و جهان
بشناساند
خلاصه ماشینی:
در حين تصحيح کتابي به نام «گلشن بلاغت » و گمان اين که کتاب مذکور متعلق به نويسندگان سرزمين هندوستان است با بررسي کتاب ها و سندهايي ، معلوم شد که نويسنده ، عبدالوهاب معموري است ايراني و از بلدة اصفهان که بنا به دلايلي ، پس از چندي که در خدمت شاهان صفوي بوده ؛ همراه با خانواده به هند کوچيده ، صاحب آوازه شده است و به مناصب بالاي دولتي دست يافته ، تا بدان جا که خود، حاکم ولايتي شده و از يک ولايت به مکان ديگري رفته و سرچشمۀ آباداني فراوان گشته و به صاحب منصبان نامه نوشته ، براي رضاي خاطر زيردستان ، مطالباتي کرده است .
نويسنده ، قصد دارد با استفاده از شيوة توصيفي ـ تحليلي با کمک روش کتابخانه اي ، ضمن معرفي خاندان عبدالوهاب معموري به خدمات علمي وي نيز بپردازد و ضمن معرفي اين خاندان صاحب نام ، به گونۀ مفصل ، کتاب «گلشن بلاغت » را به همراه نمونه - اي از سندهاي موجود در ميان اوراق اين کتاب و آثار ديگر اين نويسندة توانمند ايراني الاصل معرفي نمايد و فرد مشهور ديگري از نويسندگان اصيل ايراني و اصفهاني را به ايران و جهان بشناساند.
در اين کتاب : جلد اول :صفحۀ١٤٠ در ضمن شرح اسدخان معموري نوشته شده ، که عبدالوهاب خان عنايتي، تخلص برادر خرد، مظفرخان معموري است که در سخن طرازي و عبارت سنجي سليقۀ درست داشت و صاحب ديوان است در ٦٣- ٦٠ مي خوانيم : ذوق جانبازي اگر اينست نخچير ترا در ميان جان الف سان جان کند تير ترا در عهد جهانگيري ابتدا بخشي قندهار شد.