چکیده:
این مطالعه کیفی/غیرخطی با فن گرانددتئوری و ترکیبی از دیگر فنون توصیفی/ تحلیلی در سیاقی "هولوگرامیکال (روابط متقابل خرد/ کلان) ساخت یافته؛ این ساخت در منطقی پستمدرن، اگرچه از خصلت مرکزگریزی برخوردار است؛ اما به لحاظ پارادایمی حول محور مفهومی فلسفه زبان هایدگر (خانه هستی)، به شیوه مورد پژوهانه سازمان یافته؛ واحد مشاهده، توصیف/ تحلیل، "سیاق زیست زبانی پهلوی دوم" است. با استناد به منابع اولیه و ثانویه متعدد و "نمونهگیری هدفمند/ نظری"، در فرایندی از سرگذشتپژوهی؛ به کژکارکردهائی از سیاق زیست پهلوی در "بازی زبانی توسعه"رسیده؛ یافتههای نظری پسینی زیر (استنباطات /مقولهبندیها به روش "منفصل برساخته از متن") از آرای صاحبنظرانی اخذ؛ و در ترکیب/ تلفیقی بدیع، طبق منطق پستمدرن با سیاقی ریزوماتیک (هریک در ارتباطی مستقیم با مقوله پیشین) به کار بسته شده است: "عدم شجاعت بودن پهلوی در و با زبانزهدانخانه ایران"؛ "عدم پیوند شاه با ساخت زبانی/فرهنگی ایران"؛ ناهمخوانی"سلوک اخلاقی" (به مفهوم وبری) ناشی از سیاق زیست زبانی شاه با "توسعهاندیشی/کوشی". از سوی دیگر، مسائل فوق در نسبتی با کلیت تخریبات ساختی آریاگرائی (ضدیت زبانی/فرهنگی)، و کژکارکردهای آن قرار دارد که بدان تحت عنوان ابداعی "ناجامعهگشتگی" اشاره شده است. مسائل فوقالذکر، به همراه عاملیت تامالاختیار شاه در امور و خصلت"ابراز شخصیت" (به مفهوم پوپری) در بازیهای زبانی (توسعه و...) ضدیتی تام با توسعهکوشی وی داشت. این مطالعه در امتداد پرسشهای افلاطون (چه کسی باید حکومت کند؟) و پوپر (چگونه باید حکومت کرد؟)؛ به منزله سومین پرسش برای مطالعات "توسعه و مسائل آن" پیشنهاد میشود: "در چه نسبتی با زبانزهدانخانه برای بازی توسعه باید کوشید؟ " در سپهری از همین پرسش با طرح "صورت/سیرت" برای توسعه، به نظر میرسد "سکونت در زبان "، صورت توسعهکوشی را به سیرت خلاقانه آن متصل نموده؛ به همراه انرژیهای حاصل از "شجاعت بودن"، "سلوک اخلاقی ناشی از سیاق زیست زبانی" و... بر شانس پدیداری توسعه میافزاید.
This qualitative/non-linear research combines grand theory with some other descriptive/interpretive methods in a hologramical manner. This approach follows a postmodern logic in that it avoids the concept of center, but in terms of paradigm it is based on a Heideggerean philosophy of language addresses ‘linguistic reality of the second Pahlavi’ in Iran. Drawing on a number of primary and secondary sources and on the basis of a theoretical/purposive sampling, the current research has identified some major malfunctions of ‘the linguistic game of development’ in the mentioned period. The review of previous research has been approached from a novel perspective, which is mainly based upon a postmodern , rhizomatically-developed logic, . This fresh perspective brings together Pahlavi’s lack of courage to exist in the linguistic spehere of Iran, his disconnection from the linguistic/cultural realities of Iran, and lack of consistency between his ethical manners resulting from his spirit of developmentalism. The above-mentioned issues are also related to the anti-structutral character of Ariyaism and its malfunctions, which has been characterized as ‘asocialization’. In line with Plato’s ‘who should govern?’ and Popper’s ‘How to govern’ questions, the current research raises a third question on development and its problems: ‘in what type of relation with ‘linguistic house’ we should work for the game of development?’ In the context of this question, it seems that existence in language has connected the form of developmentalism to its creative meaning; this has been accompanied by the energy resulting from the ‘courage of being’ and ‘the ethical manners resulting from linguistic existence’ and hence has improved the opportunities of development.
خلاصه ماشینی:
اين مطالعه در امتداد پرسش هاي افلاطون (چه کسي بايد حکومت کند؟) و پوپر (چگونه بايد حکومت کرد؟)؛ به منزله سومين پرسش براي مطالعات "توسعه و مسائل آن " پيشنهاد ميشود: "در چه نسبتي با زبان زهدانخانه براي بازي توسعه بايد کوشيد؟" در سپهري از همين پرسش با طرح "صورت /سيرت " براي توسعه ، به نظر ميرسد "سکونت در زبان "، صورت توسعه کوشي را به سيرت خلاقانه آن متصل نموده و به همراه انرژيهاي حاصل از "شجاعت بودن "، "سلوک اخلاقي ناشي از سياق زيست زباني" و ...
پژوهشگر در برنامه پژوهشي خود، اين سنخ از ايرانشناسي را ذيل مقوله رويکرد "فله اي" به جامعه متکثر ايران ، کاويده که در اينجا، به گزارش مختصري از آن بسنده نموده و فاز حاضر از کنکاش را بر اساس پرسش مطالعاتي زير پيش خواهد برد: در پرتو سياق زيست زباني پهلوي و استنباطات و مقولات منفصل برساخته از متن زيست جهان وي، چه مسائلي را ميتوان در عامليت "توسعه کوشي" پهلوي دوم ، مکشوف ساخت ؟ مفاهيم نظري چارچوب مفهومي و ابزارهاي تحليلي به کار بسته شده در پژوهش هاي مبتني بر روش گراندد تئوري، نسبت پسيني با طرحريزي پژوهش و جمع آوري داده ها داشته اند.