چکیده:
ساماندهی ورشکستگی، در واقع احیای مجدّد اشتغال به کار تاجر مفلّس است. این ساماندهی به منظور کسب اعتبار و حمایت از تاجری صورت میگیرد که به جهت ناتوانی در تأدیه دیونی که از حوزههای مختلف بر عهده داشته متوقّف شده است. در فقه ورشکستگی مرادف با مفلّس بودن است و نسبت به مفهوم دقیق مفلّس و زمان تعلّق آن به شخص، بین فقهاء اختلاف است. ساماندهی مفلّس مبتنی بر امهال و مستند به مبانی فقهی است. چنان که هر نفسی به اندازه وسعش تکلیف میشود و تکلیف بمالایطاق برای مفلّس نافی آن است. فرآیند ساماندهی مفلّس به عنوان نوآوری این اثر، در قالب عقود تبرّعی مانند هبه، صلح، وقف، صدقه، ابراء دین، عقد قرض و عمل عبادی پرداخت زکات که همه به نوعی از احکام تکلیفی- اخلاقی محسوب میشوند، تحت شرایطی قابل اجراست. در واقع در این مجاری فقهی دیّان به صورت تبرّعی قبل از صدور حکم افلاس در بازسازی موقعیّت تجاری، به فرد مفلّس ارفاق مینمایند تا ذمّه وی نسبت به دیونی که بدان تعلّق گرفته بری شود که این ابراء مبتنی بر مبانی فقهی است.
Bankruptcy reorganization and liquidation is, in fact, an attempt to revitalize trade activities of a businessman. This act of reorganization is carried out in order to support a businessman who has gone out of business due to insolvency. In jurisprudence, the term “bankrupt” is synonymous with Mofles (insolvent), but the exact meaning of Mofles and when it can be applied has been subject of controversy. Reorganization of bankruptcy is actually based on Procrastination in repaying debts according to the jurisprudential principles. It goes without saying that every individual is tasked according to their potential, and entrusting insolvents with non-bearable obligations flatly contradicts this. The process of bankruptcy reorganization As an innovation of this work can be carried out under specific conditions within the context of gratuitous contracts such as gift, conclusion of peace, endowment, charity, relief from obligation, loan agreement and the payment of zakat, which are all recognized as obligatory-moral rules. In fact, in jurisprudential channels, the beth din (house of judgment) can gratuitously show lenience towards the bankrupt person before the issuance of the bankruptcy verdict in order to help them reorganize their business and extinguish their liability towards debts arising from their bankruptcy. This extinguishment is dependent on jurisprudential rules.
خلاصه ماشینی:
فرآيند ساماندهي مفلـس بـه عنـوان نوآوري اين اثر، در قالب عقود تبرعي مانند هبه ، صلح ، وقف ، صدقه ، ابراء دين ، عقد قـرض و عمـل عبـادي پرداخـت زکات که همه به نوعي از احکام تکليفي- اخلاقي محسوب ميشوند، تحت شرايطي قابل اجراست .
در واقع شهيد ثاني بر اين باور است که عنوان مفلـس به مجرد فزوني ديون شخص بر دارايي او بر وي بار مي گردد؛ هر چند که حکم حجر وي صادر نشده باشد و گفته خود را به نظر مشهور مستند ميکند که « بيشتر فقهاي ما و اهل سنت مفلـس را شـرعا بـه شخصـي تعريف نمودهاند که بدهي دارد و دارايي وي کفاف ديونش را نمي کند و اين تعريف شـامل کسـي اسـت کـه حکم حجر وي نيز صادر نشده باشد...
اجبار معسر و الـزام وي بـه پرداخت ديوني که از توان وي خارج ميباشد معقول نيست ضمن اين که خداوند نيز تکليف بمالايطاق براي بشر منظور نکرده است ، پس به حکم عقل ميتوان فشارآوردن بـر مـديون جهـت پرداخـت بـدهي را قبـيح دانست و مسلما ارفاق و صدقه به مديون امري نيکو و پسنديده و عاقلانه ميباشد.
نوآوري اين مقاله فرآيند ساماندهي فقهي مفلس است که ميتوان در مجاري تبرعي مانند صلح ، هبه ، وقف ، صدقه ، ابراء دين و پرداخت زکات و عقد قرض به آن پرداخت .