چکیده:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه تداخل با عملکرد با رفتار ضد تولید کارکنان شرکت فولاد مبارکه اصفهان باتوجه به نقش تعدیلی خلق منفی انجام شد. تداخل با عملکرد، موقعیت کاری ناامید کننده ورای کنترل کارکنان است که از انجام وظایف مرتبط با کار آنها، جلوگیری میکند. طرح پژوهش رابطهای از نوع تحلیل تعدیلی بود و شرکت کنندگان در پژوهش شامل 319 نفر از کارکنان شرکت فولاد مبارکه اصفهان بودند که به صورت نمونه در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده شامل مقیاس محدودیتهای سازمانی (Spector & Jex,1998)، مقیاس خلق مرتبط با شغل (Fox & Spector,1999) و فهرست وارسی رفتار ضد تولید (Fox, Spector & Miles, 2001) بود. دادهها توسط رگرسیون سلسله مراتبی و تحلیل تعدیلی مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادکه در تداخل با عملکرد بالا، زمانیکه کارکنان دارای خلق منفی بالایی هستند، رفتار ضدتولید آنها افزایش مییابد. همچنین اثر تعدیلی خلق منفی در رابطه بین تداخل با عملکرد و رفتار ضدتولید در محیط کار، تایید گردید (01/0>P).
The purpose of this study was to investigate the relationship organization constraint with counterproductive behavior of Isfahan's Mobarakeh Steel Company employees considering moderator role of negative affect. Organizational constraint is frustrating work condition beyond the control of employees that prevent them from completing their work related tasks. Research design was relational and type of moderating analysis and Participants in this study were 319 employees of Isfahan's Mobarakeh Steel Company that Sample Available were selected. The instruments used included The Organizational Constraints Scale (Spector & Jex,1998), Job Related Affects Scale(Fox & Spector,1999) and Counterproductive Work Behavior Index(Fox, Spector & Miles ,2001). Data was analyzed using the hierarchical regression and moderate analysis. The findings indicated that the high organization constraint, their counterproductive behavior increases, when employees have high negative affect. Also moderating effect of negative affect at relationship between organization constraint and counterproductive behavior in the workplace was confirmed (P<0/01).
خلاصه ماشینی:
به عنوان مثال، برخی از این مفاهیم عبارتند از پرخاشگري در محیط کار (work aggression) (Fox & Spector, 1999; Baron & Neuman,1996 )، بزهکاری سازمانی (Organizational delinquency) (Hogan & Hogan, 1989)، پرخاشگری برانگیخته شده توسط سازمان(Organization-motivated aggression) (O’Leary-Kelly, Griffin, & Glew,1996)، انتقام(Revenge) ( Bies & Tripp,1989)، رفتار ضد اجتماعی(Antisocial behavior)( Giacalone & Greenberg, 1997)، انحراف در کار(work deviance)( Bennett & Robinson,2000; Nasir & Bashir, 2012; Barati, 2007) و مقابلۀ به مثل(Retaliation)( Skarlicki & Folger,1997).
امروزه در محل کار، رفتارهای ضدتولید به صورت یک رویداد عادی درآمده و به دلیل اینکه پیامدهای زیانباری برای سازمان ها چون افزایش هزینه های بیمه، افزایش صدمات شغلی و ترک شغل، کاهش بهره وری دارد(Vigoda,2002; Coyne, Gentile, Born, Ersoy & Vakola, 2013; LeBlanc & Kelloway,2002 )، موضوع مورد توجه اکثر پژوهش ها قرار گرفته است(Zare, 2011; Babamiri, 2011; Hashemi sheikh shabani, 2007).
متون مربوط به رفتارهای ضدتولید در محل کار، بر عوامل و متغیرهای مرتبط با عملکرد رفتارهای ضدتولید متمرکز است برای مثال صفات شخصیتی عاملان رفتار ضدتولید(Scherer, Baysinger, Zolynsky & LeBreton,2013; Kozako, Safin & Rahim, 2013; DeShong, Grant & Mullins-Sweatt, 2015) و شرایط محیطی شامل استرسورهایی که منجر به رفتارهای ضدتولید می شوند همانند فقدان عدالت و تداخل با عملکرد(Penney & Spector, 2005).
برای مثال تحقیقات نشان داده که تداخل با عملکرد می تواند منجر به تنش های روانشناختی مانند هیجانات منفی، استرس(Sprung & Jex,2012)، کاهش رضایت شغلی(Czarnota-Bojarska,2015; Federici,2013 )، اضطراب، افسردگی(Coffey, Dugdill & Tattersall, 2004)، ناکامی و تمایل به ترک شغل گردد(Windischer, Grote, Mathier, Martins & Glardon,2009; Stetz, Castro & Bliese, 2007; Bruursema, Goh & Kessler,2006).