چکیده:
پالایش محتوا یا فیلترینگ رایجترین راهبرد پیشگیری از جرم در فضای مجازی ایران شناخته میشود. کارآمدی این راهبرد پیشگیرانه، همچون دیگر راهبردهای پیشگیری از جرم، در گرو عادلانه و علمیبودن آن است. در این نوشتار، کمّیت و کیفیت پالایش محتوا در پرتو حقهای بنیادین و رهیافتهای دانش جرمشناختی بررسی شده است. بنابر یافتههای این پژوهش، پالایش محتوا به شیوۀ جاری «نافرمانی مدنی» و «عمومیشدن جرم» در فضای سایبر را در پی داشته است. در این مقاله پیشنهاد میشود که در راستای دستیابی به پیشگیری عادلانه و نظریهمند در فضای سایبر، با تعدیل سیاست فیلترینگ به شیوۀ جاری، «الگوی پیشگیری مشارکتیِ حقبنیاد» در دستور کار قرار گیرد تا شهروندان فضای مجازی رأساً موضوع پیشگیری را بهمثابۀ یک حق (حقِ مشارکتِ فرهنگی) دنبال کنند؛ چه آنکه اگر پیشگیری از جرم در «الگوی حقمدار» و از گذر «تدابیر جامعوی» و بهصورت ریزومی طرحریزی شود، کارآمدی بیشتری خواهد داشت.
The most common strategy to prevent cybercrime in Iran is to refine content. However, filtering is not consistent with criminological knowledge approaches and contradicts the natural rights of citizens, including the right to liberty, equality and the right to security. The findings of this research show that the high use of filtering results in "civil disobedience," "society laziness in protecting morality," "generalisation of crime," and "juvenile delinquency and victimisation". The findings of this research show that the high use of filtering results in "civil disobedience," "society laziness in protecting morality," "generalisation of crime," and "juvenile delinquency and victimisation". There are already some levels of these unfavourable outcomes in Iran's cyberspace. The conclusion and theory of this article is that sustainable prevention of crime in cyberspace is realised when crime prevention is planned in a "right-wing paradigm" through "community measures" and with respect for individual rights and freedoms. Therefore, it is suggested that by moderating the policy of filtering in the current way, a participatory prevention pattern is implemented so that citizens of cyberspace follow the issue of prevention as a right (the right to cultural participation).
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله پيشنهاد مي شود که در راستاي دستيابي به پيشگيري عادلانه و نظريه مند در فضاي سايبر، با تعديل سياست فيلترينگ به شيؤە جاري ، «الگوي پيشگيري مشارکتي حق بنياد» در دستور کار قرار گيرد تا شهروندان فضاي مجازي رأسا موضوع پيشگيري را به مثابۀ يک حق (حق ˑ مشارکت ˑ فرهنگي ) دنبال کنند؛ چه آن که اگر پيشگيري از جرم در «الگوي حق مدار» و از گذر «تدابير جامعوي » و به صورت ريزومي طرح ريزي شود، کارآمدي بيشتري خواهد داشت .
حال بايد ديد که آيا فيلترينگ مي تواند محدوديتي در قبال دو حق ياد شده فراهم آورد؟ به نظر مي رسد پالايش مستقيم و غيرمستقيم محتوا اين دو شعبه از حق آزادي را با مخاطره مواجه ساخته است ؛ گاه کاربران منفعل فضاي سايبر، به علت مسدودبودن يا پالايش محتواي موردنيازشان ، از دسترسي آزاد به اطلاعات منع مي شوند و از فيلترينگ براي سانسور استفاده مي شود.
بر اين مبنا مي توان گفت کنترل زيادي که با کاربست پالايش محتوا و محدوديت دسترسي به برخي محتواها بر طيف گستره اي از انتخاب هاي کاربران در فضاهاي سايبري ايران اعمال مي شود و تأمين نشدن نظر مردم در اين خصوص به ناديده گرفتن يا نقض تدابير مسدودسازي منجر شده است ؛ آن گاه که کاربر ايراني در فضاهاي مجازي آزادي خود را ميخواهد و با وبگاه ها يا شبکه هاي اجتماعي مسدودشده مواجه ً مي شود و علتي پذيرفتني براي اين حجم از کنترل نمي يابد، احتمالا و بر مبناي اين نظريه سرکشي از قانون را بر اطاعت از سليقۀ متصديان فيلترينگ ترجيح مي دهد.