چکیده:
مسئله قلمرو فقه با شبکهای وسیع از موضوعات ارتباط دارد که هر یک در ساحت خاص خود مطرح گردیده است. یکی از موضوعات مؤثر در حل این مسئله، تنقیح «ماهیت احکام» برای دسترسی به گسترۀ آن است. توضیح «ماهیت اباحه» و بیان اینکه اباحه عدمالحکم است یا حکم به جواز، در سرنوشت مسئله قلمرو فقه تأثیری جدی دارد؛ خصوصاً هنگامی که رابطه اباحه با قاعده «عدم خلوّ» به خوبی تصویر شود؛ قاعدهای پرتکرار ـ و به حسب ادعا مجمعٌعلیهـ در فقه و اصول شیعه، که مفادش چنین است: «هیچ واقعهای خالی از حکم شرعی نیست». شهید صدر برای اثبات آن، افزون بر ادلۀ نقلی (هیچ چیزی از حلال و حرام و آنچه مردمان به آن احتیاج دارند، نیست، مگر اینکه در کتاب یا سنت وجود دارد)، به دلیل عقلی (لطف) نیز تمسک جسته است. قاعده لطف گرچه تلقی به قبول شده و در مسائلی مانند جامعیت شریعت، رابطه فقه و قانون دارای تأثیری مهم بوده است، اما هنوز به درستی منقح نشده، تا جایی که موضع فقیهی همچون امام خمینی اغلب با استناد به برخی جملاتش، در غیابِ تحلیل مهم او از مفهوم اباحه و عدمالحکم جمعبندی شده است. مقاله حاضر با مراجعه به متون معتبر فقه و اصول شیعه، و روش اجتهادی، آراء مخالفان این قاعده مانند محقق نراقی، محقق خویی و امام خمینی را استقصا نموده و در نهایت، با دقت در فضای صدور روایات و مناقشه در دلیل عقلی لطف، برخی از ادلۀ مخالفان را دارای اتقان ارزیابی نموده است.
The problem of the realm of fiqh relates with an extensive network of subjects which each has been propounded in its specific area. One of the effective subjects to solve this problem is to extract the quiddity of legal rules to get its range. Explaining the quiddity of permissibility (Arabic: اباحه ibahah) and mentioning the permissibility is the absence of legal ruling or the ruling of permissibility has a vital role in the problem of the fiqh realm. Especially, when the relationship between permissibility (Arabic: اباحه ibahah) with the principle “عدم خلو” is described well; a continual principle -according to claim a consensus on it- in Shia fiqh and the principles of fiqh which its contents are: no events are without legal ruling “عدم خلو الواقعه عن الحکم”. Besides the naqlior revealed arguments “everything -halal or haram or what people need- but it is in the holy Quran or Islamic tradition” martyr Sadr for proving this has utilized the reasoning argument i.e. God’s grace. Although the principle of grace (lutf) is considered valid and has a great effect in the problems such as the comprehensiveness of sharia, the relationship between fiqh and law but it has not appropriately clarified as the position of the jurist such as Imam Khomeini with adducing to some of his sayings in the absence of his important analysis of permissibility and the absence of ruling has been gathered. The present note with referring to the authentic Shia usul and fiqh texts and with jurisprudential method the opponents’ opinions of this principle such as Muhaqiq Naraqi, the late grand Ayatollah Khoei and Imam Khomeini have been surveyed and at the end with close attention to the space of issuance of narrations and debate on reasoning argument of God’s grace it has valued (believed) the authenticity of some opponents’ reasons.
خلاصه ماشینی:
همین طور بررسی ماهیت اباحه که در ادبیات اصول فقه شیعی به دو نوع اقتضایی و لااقتضایی تقسیم شده(صدر، 1423: 3/64) و این پرسش را به دنبال آورده است که نوع دوم، یکی از احکام شرعی است یا صرفاً عدمِ حکم شرع است؟ (محقق داماد، 1382: 3/280) 1 این مسئله از آن جهت نیز دارای اهمیت است که اگر شارع مقدس در برخی موارد هیچ حکمی نداشته باشد و یا حتی صرفاً حکم امضایی داشته باشد، نه تأسیسی، آنگاه جعل قانون در آن محدوده، هیچ گونه مخالفتی با شروط و قواعد الهی نخواهد داشت (موسوی خمینی، 1417: 2/66).
درست است که هر جا به طور کلی مصلحت و مفسدهای در کار نباشد، از نظر عقل این عدم مصلحت و مفسده نمیتواند منشأ حکم به ترخیص و اباحه شود، اما توجه به یک نکته، علت تشریع خداوند در این مورد را روشن میکند: همان طوری که جود و بخشش ذاتی خداوند باعث میشود تا او بندگان را به منافعشان برساند و آنها را از ضررها حفظ نماید و به همین دلیل خداوند در تشریعات خود، مصالح را لازم و مفاسد و مضارّ را حرام کرده است، رحمت خداوند نیز سرمنشأ سنتی ربّانی است که بر اساس آن در مواردی که مصلحت و مفسدهای بحث از اباحۀ لااقتضاییه که در واقع مفهومی جز «عدمالحکم» ندارد، در کلام دیگر اصولیان متأخر نیز وجود دارد (برای نمونه ر.