چکیده:
امیر ارسلان نامدار، از داستانهای شفاهی بازمانده از ادبیات کهن فارسی است که به رشتۀ تحریر درآمده. آن را حد فاصل قصهپردازی سنتی و رمان نویسی در ایران دانستهاند. قصههای عامیانه، همواره مورد توجه ساختارگرایان و روایتشناسان بودهاند. در این میان، تودوروف در بررسی روایتهای اسطورهای، بهویژه قصهها، موفقیت چشمگیری یافتهاست. در این مقاله، به تحلیل و بررسی وجوه روایتی در داستان امیر ارسلان نامدار میپردازیم. حالت غالب گزاره ها در داستان، وجه اخباری است و زمان وقوع افعال گذشته میباشد. در میان وجوه غیر اخباری؛ وجوه فرضی، بسامد بیشتری دارند. وجوه شرطی و پیش بین، هردو به یک نسبت، در داستان حضور دارند. پیش بینیهایی که به وسیله رمل و اسطرلاب صورت گرفته، غالبا درست و پیش بینی افراد، با احتمال خطای بیشتری مواجه است. در میان وجوه خواستی؛ وجه تمنایی، بسامد بیشتری نسبت به وجه الزامی دارد و این نشان دهندةآن است که خواست و آرزوهای افراد بیش از قوانین حاکم بر جامعه،داستان و اتفاقات را پیش میبرند.
Amir Arsalan Namdar is one of the surviving oral story writers of ancient Persian literature. They have considered it as the intersection of traditional storytelling and novelism in Iran. Folk tales have always been the focus of structuralists and narrators. In the meantime, Todorov has found remarkable success in exploring mythical narratives, especially tales. In this article, we analyze the narrative aspects of the Amir Arsalan Namdar story. he predominant state of the propositions in the story is the Predictive and it is the time of the past verbs. In the meantime, there are more hypothetical funds. The conditional and predictive aspects are both equally in the story. Forecasts made by Ramel and Astrolabe are often correct and People prediction is probably wrong. The number of wishes is greater than the mandatory This shows that the aspirations of individuals advance stories and events more than the laws governing society. In the Todorov classification, Amir Arsalan is placed in the mythical narrative.
خلاصه ماشینی:
داستان اميرارسلان نامدار،يک نقالي شبانه درخواب گاه ناصرالدين شاه قاجاراست که توسط نقال باشي دربارش ،نقيب الممالک ، پرداخته وبه قلم دخترشاه (فخرالدوله )به رشته تحريردرآمـده اسـت .
دربـاب چگـونگي پيدايش اين افسانۀشيرين ،غلامحسين يوسفيدرجلددوم کتاب ديداريبااهل قلـم خـود اينگونه آورده است که :خوابگاه ناصرالدين شاه (قاجار)به گونه ايدرطبقۀفوقانيعمـارت بناشده بودکه سه دربه سه اتاق مجاورآن بازميشد.
درمقاله اخير،به مطابقت همه جانبه نظريـه روايتـيتـودوروف اعـم ازسـاختارزبـاني، پيرفت هاونحوه بکارگيريآنهادرمتن داستان وهمچنين وجوه روايت ،بـررويداسـتان اول اميرارسلان نامدار،داستان خواجه نعمان ،پرداخته شد،حال آنکه دراين مقاله به بررسي وجوه روايتيکل داستان اميرارسلان نامدارباتکيه برنظريه تودوروف مـيپـردازيم وهـدف اصليپژوهش بروجه رواييداستان متمرکزشده است .
غيراخباري ١,٢وجه خواستي ١,١,٢الزامي ٢,١,٢تمنايي ٢,٢وجه فرضي ١,٢,٢شرطي ٢,٢,٢پيش بين داستان اميرارسلان نامدار داستان اميرارسلان نامدار،ازجمله داستان هايادبيات شفاهيايران است که توانسته به رشتۀتحريردرآيدوباوجودفضاياشرافيشکل گيريخودبه سرعت بـه محبـوبترين و مشهورترين قصۀعاميانه فارسيمبدل شد.
«اگروجهياخبارينيست به اين دليل است که فعل درآن انجام نشده است وفقط عملياست بالقوه ،به طورمجازي.
بـه طـورمثـال ؛در داستان هشتم ،«ديداربامعشوق وکشتن رقيب »خواجه طاووس خطاب به ارسلان ميگويد: قاعدةفرنگستان اين است که ازپادشاه وگداهرکسيعروسيميکند،درشب عروسيآن - هارابه کليساياعظم ميبرندوپاپ اعظم ايشان رادست به دست ميدهدونمازميکنند.
ک:همان :٢٢٠)ودرجايديگر،شمس وزيرباپطرس شـاه ،شـرط ميکند:«اگرميخواهيدخترت رازنده به تودهم بنويس وعهدکن که اوراهمـان آن بـه عقدارسلان درآوري(ر.
ودرمواردياين قالب برايوصيت وسفارش نيزآورده شده است مانندزمـانيکـه اميرارسلان پيش ازرفتن به مملکت جان وبه قصدکشتن الهاکديـو،خطـاب بـه شـمس وزيرميگويد:«اگرکشته شدم وبرنگشتم ،فرخ لقارانزدپطرس شاه ببر(ر.
خواجه نعمان ازجمله شخصيت هاياصليداستان است که به علم رمل واسـطرلاب واقف است .