چکیده:
در نیمۀ دوم سدۀ ششم هجری قمری با تشکیل حکومتهای کوچک محلّی با عنوان اتابکان که باقیماندۀ حکومت نیرومند جلالالدّین ملکشاه سلجوقی و نظامالملک توسی بود سکتهای در قصیدهسرایی سبک خراسانی و مدیحهسرایی رخ داد که با یورش مغولان و تاتارها سبک مدیحهسرایی از قالب قصیده به قالب غزل به ارث رسید. بنابراین محتوای قصیده در نزد بزرگان ادب تبدیل به سخنانی در باب عرفان، اخلاق و مسایل اجتماعی گردید. تعزّل که دارای بار غنایی و عاشقانه بود و به تدبیر سنایی از قصیده جدا شده و به قالبی مستقل با نام غزل بدل شده بود به گونهای تلفیقی ضمن بیان حالات عاشقانه و عارفانه بار مدیحهسرایی را هم به دوش کشید.این شیوه از غزل در نزد حافظ به ویژگی سبکی تبدیل شد. حافظ که شاخص و برترین نمایندۀ سبک غزل مدیحهسرایی است پس از خود پیروانی پیدا کرد اگرچه هیچکدام هیچگاه به عظمت او نرسیدند. نگارنده در این گفتار کوشیده است تا به روش (توصیفی – تحلیلی) به تحلیل و معرّفی سبک «غزل مدیحهسرایی» حافظ در اشکال مختلف آن بپردازد و از آغازگر این شیوه و نمونهای از پیروان آن پس از حافظ یاد کند.
In the second half of the sixth century AH, with the formation of small local governments, so called, Atabakan, which were the remnants of the powerful government of Jalaluddin Malekshah Seljuk and Nizam al-Mulk al-Tusi, a kind of stroke occurred in elegize, in the style of Khorasani, and in witchcraft. By the onslaught of the Mongols and the Tatars, the style of apostasy was inherited from the form of a weasel to the form of a sonnet. Thus, the content of the mystic, in the eyes of the elites, became lectures on mysticism, ethics and social issues. In the lyrical, which is rich, romantic and in the sense of the Sana'i, it was separated from the ode and transformed into a standalone form, called the sonnet, in a concise form, while expressing romantic and mystical states, it burden of witchcraft too. This style of sonnet, to Hafiz, became a feature of style. Hafiz, who is the most prominent representative of the style of the apocalyptic sonnet, has found his followers after all, though none came to his greatness. The author has attempted in this discourse, using (descriptively - analytically) methodology, to analyze and introduce the style of Hafiz's apocalyptic sonnet in its various forms and to mention the initiator of this method and an example of its followers after from Hafiz.
خلاصه ماشینی:
سـعدي که در قصيده سرايي موعظه گري را به جاي مديحه سرايي پيش گرفته بود آغـازگـر گونـه اي تازه در مديحه سرايي شد که در اين مقاله به آن عنوان «غزل مديحه » داده ام ؛ البته غزل مديحه در آثار سعدي در حدي نيست که به شاخصۀ سبکي تبديل شده باشد زيرا از نوع ابتدايي آن است ؛ به گونه اي که يک مصراع يا يک بيت در مدح ممدوح در آخر غزل افـزوده مـيشـود مانند غزل زير که با مطلعي عاشقانه آغاز ميگردد: چو ترک دلبر من شاهدي به شنگي نيست چو زلف پرشکنش حلقۀ فرنگي نيست و با تخلصي در مدح سعدبن ابوبکر سعد زنگي پايان مييابد: دوم به لطف ندارد، عجب که چون سعدي غلام سعدابوبکر سعد زنگي نيست (سعدي، ١٣٦٦: ٣و١٩٢) ممدوح سعدي در غزل فوق که فقط يک مصـراع مديحـه در پايـان آن غـزل اسـت بـا صراحت معرفي ميشود که اتابک سعد بن ابوبکر بن سعد زنگـي از اتابکـان فـارس (ر.
«غزل مديحه » با صراحت نام ممدوح براي اميران در اين قالب از غزل هاي حافظ ، شاه شجاع ممدوح بيشترين غزل مديحه هـا اسـت زيـرا خود او نيز شعر ميسروده و اهل فضل و ادب بوده است .