چکیده:
پایههای فکری جریان وهابیت، به وسیله ی «ابن تیمیه» پی ریزی و به دست «محمد بن عبد الوهاب»، به کمک سرویسهای جاسوسی استعمارگران، به ویژه انگلیس مستحکم گشت. زیرا استعمارگران در پی ایجاد درگیری درونی، میان جهان اسلام بودند. به همین منظور وهابیت و تکفیریها را به خدمت گرفتند، تا اهداف آنان را محقق سازد. اکنون این نوشته، به همین موضوع میپردازد. ابتدا شناخت پیشوای وهابیت، آل سعود، پیوند آن دو و ذکر بخشی از جنایاتشان و در دو فصل بعدی، به بحث و بررسی وهابیت عامل دست استعمار، که با محو و نابودی آثار اسلامی، خسارات فراوانی بر دنیای اسلام تحمیل کردهاند و در حال حاضر درجهت تامین منافع اسرائیل و غرب گام برمیدارند.
The bases of Wahhabism thought was established by Ibn Taymiah and fortified by Muhammad Ibn Abdul Wahhab and intelligence services of the colonialists especially the Britain, since the colonialists were seeking to create internal conflicts in the Islamic world and to achieve this aim, employed Wahhabism and the Takfirists. The present paper studies this problem. At first, the identity of the leader of Wahhabism, Al Saud and their connection and some of the crimes they have committed are studied. Then the last two sections discuss Wahhabism as a tool in the hands of colonialism which has inflicted many damages to the Islamic world by destroying the Islamic monuments and now works for the interests of Israel and the west.
خلاصه ماشینی:
پیشــوای وهابیــان بــا همــکاری بــی دریــغ آل ســعود، از ســال ١١٥٧تــا ١٢٠٦ق ، بــه مــدّت نیــم قــرن ، بـلاد اسـلامی و مسـلمانان بـی دفـاع را مـورد حمـلات مسـلحانه خـود قـرار داده و صحنه هـای خونینـی را در تاریـخ اسـلام خلـق کرده انـد و حّتـی دامنـۀ ایـن حمـلات وحشــیانه بــه نجــف اشــرف و کربــلا هــم کشــیده شــد؛ بــا ریختــن خــون هــزاران انسـان بیگنـاه ، زنـان مسـلمان بسـیاری را بـه اصطـلاح خودشـان بـه کنیـزی گرفتـه و ده هــا هــزار کــودک و اطفــال اّمــت محمــدص را بــه درد یتیمــی و بینوایــی مبتــلا سـاختند، امـوال مسـلمین را بـه یغمـا بردنـد و ارتـکاب ده هـا عمـل زشـت و قبیحـی کـه حّتـی یهودیـان بـه صـورت مسـتقیم ، جـرأت انجـام آن را بـا مسـلمانان و بـلاد اســلامی نداشــتند، مرتکــب شدند.
(رفاعـی حنفـی ، بـی تـا: ٢-٤) در نهایـت کارشـان بـه آنجـا کشـیده شـد کـه هرکـس قصـد تبعیـت از محمـد بن عبـد الوهـاب را داشـت ، ابتـدا بایـد بـه مشـرک و کافـر بـودن خـود اقـرار می کـرد، تـا در آئیـن وهابیـت پذیرفتـه می شـد و اگـر در گذشـته حـج واجبـی انجـام داده بـود؛ پیشـوای وهابیـت بـه آنـان می گفـت : بایــد حــج خــود را اعــاده کنیــد زیــرا آن را در زمــان مشــرک بــودن خــود بــه جـا آورده ایـد و مـورد قبـول خداونـد واقـع نشـده اسـت و نیـز بعـد از اجـرای شــهادتین ، بــه کفــر خــود و پــدر و مادرتــان اعتــراف کنیــد و اینکــه آنــان بــه حالــت کفــر از دنیــا رفته انــد.