چکیده:
یکی از پیچیدهترین مباحث فلسفه الهی مسأله علم الهی است. این نوشتار ضمن بیان مسائل مربوط به این موضوع به بررسی دیدگاه صدر المتألهین و ابن سینا میپردازد. ابن سینا علم الهی به ذات را حضوری میداند. او علم الهی به ماسوی را علمی حصولی میداند که از راه صور مرتسمه حاصل میشود، از این رو او به علم عنایی معتقد است. ملاصدرا با استفاده از مبانی و اصول ویژه فلسفه خود، از جمله قاعده «بسیط الحقیقة» نظریه نوینی را در باب علم واجب الهی به ماسوی عرضه داشته است. بر این اساس، خداوند در مرتبه ذات خویش، به جمیع ماسوی علم اجمالی(بسیط) دارد که در عین حال، کاشف از تفاصیل ماسوی است. وی همچنین بر پایه اصول فلسفی خویش، از ذاتی بودن و ضروری بودن علم الهی دفاع میکند.
One of the most complex topics in divine philosophy is the issue of divine knowledge. This article examines the views of Sadr al-Muta'allehin and Ibn Sina while stating issues related to this issue. Ibn Sina considers the divine knowledge of essence to be present. He considers the divine knowledge of Masavi to be an acquired science which is obtained through the forms of Mortasmeh, therefore he believes in the science of Enai. Mulla Sadra, using the special principles of his philosophy, including the rule of "Basit Al-Haghighat", has presented a new theory about the obligatory divine knowledge to Masavi. Accordingly, God, at the level of His essence, has a brief (simple) knowledge of all of Masavi, who is at the same time the discoverer of Masavi's details. He also defends the essence and necessity of divine knowledge based on his philosophical principles.
خلاصه ماشینی:
٢٩٤/ فصلنامه مطالعات قرآني، سال دوازدهم ، شماره ٤٦، تابستان ١٤٠٠ تبيين ملاصدرا از علم الهي به رات خود در نظر صدر المتألهين هر ذاتي که از حيث وجـود، مسـتقل و از هرچـه کـه موجـب حجاب شود مجرد باشد، براي خود حاضر است و از آنجا که حقيقت علم امري جز حضور معلوم براي عالم نيست ، پس هر ذات مجردي معقول ذات خود است و تعقل ذاتش است ، نه غير.
وي در رساله «المشاعر» نيز اظهار ميکند که حق تعالي در مرتبه ذاتش عـالم به ذات خود ميباشد و اگر چنين نباشد، علم متأخر از وجود و اضافه به آن ميشـود؛ امـا علم و عالم و معلوم يکي است و آن حقيقت تمام کمال است کـه هـيچ چيـزي مثـل آن نيست (آشتياني، ١٣٧٦: ٢٧٦).
صدر المتألهين معتقد اسـت واجـب الوجـود، وجـودي اسـت کـه از جميـع جهـات و حيثيات ، بسيط و عاري از ترکيب است و هر موجودي که از جميع جهات بسيط و عاري از ترکيب باشد، در عين وحدت و بساطت ، مشتمل بر کليه اشيا و اعيان وجوديـه خواهـد ٣٠٠/ فصلنامه مطالعات قرآني، سال دوازدهم ، شماره ٤٦، تابستان ١٤٠٠ بود؛ وگرنه اگر ذات و حقيقت وجوديه او فاقد ذات و حقيقت وجوديه هـر چيـزي باشـد؛ لازم ميآيد ذات واجب الوجود از وجود امري و عدم امر ديگري ترکيب و از اين وجـود و عدم ، تحصل و تقدم يابد.
پس در علم باري تعالي به کل اشيا کثرتي هسـت کـه بعـد از ذات حاصـل علم الهي از ديدگاه صدر المتألهين و ابن سينا/ ٣٠٣ است و همه آن متکثرات به وحدت او بر او منکشف اند، و او به ذات خود جميع موجودات علم دارد نه به غير.