چکیده:
این مقاله، با بهره گرفتن از روش تحلیلی- مقایسهای، به بررسی مفهوم سعادت و نسبت آن با دین در اندیشه ابنسینا و فیض کاشانی پرداخته است. فیض و ابنسینا با سیاق و بستر مشترک اسلامی نظرات قابل توجه و تاثیرگذاری را در باب سعادت بیان نمودهاند. اما بررسی نظرات آن دو نشان میدهد که فیض در بحث سعادت کاملاً خدامحور بوده و حصول سعادت اخروی و نیل به قرب الهی را از طریق شریعت و تعالیم انبیا الهی امکانپذیر میداند؛ در حالیکه ابنسینا بر معرفت انسانی تاکید میورزد. لذا میتوان گفت که رویکرد ابنسینا به سعادت، فلسفی و رویکرد فیض کلامی و اخلاقی است. همچنین هر دو میان فضایل و سعادت ارتباط وثیقی برقرار میکنند. ابنسینا در تعریف فضایل و رعایت اعتدال، بر محوریت عقل و شایستگیهای انسانی تاکید دارد. اما فیض بر نقش اموری مانند شناخت خداوند، شرع و امداد و عنایت الهی در این ارتباط اهمیت میدهد. هرچند ابنسینا نیز نقش دین، افاضه و وحی الهی را در دستیابی به سعادت مهم تلقی میکند، اما به جای نقشمحوری، جایگاه حمایت کننده برای دین قایل است. برهمین سیاق تکامل انسان در بعد عقل نظری و عملی، مهمترین عامل دستیابی به سعادت انسانی معرفی میشود.
In the present essay, using an analytic-comparative method and focusing on the ideas of Avicenna and Feydh Kashani, we seek to show that in Islamic approach both from philosophical and theological perspectives, happiness has a close relationship with the problem of religiosity. However, Avicenna and Feydh have adopted different modes of expression for dealing with the latter problem. Upon reflection on the words of Avicenna that include the philosophical and rationally grounded method and its point of strength is taking advantage of the independent reason, we see that the rationality itself is understood in terms of divine connection while Feydh insists on the problem of faith and divine guidance. Nevertheless, these two thinkers despite their different intellectual orientations have reached common conclusions of the otherworldly end of man. Accordingly, Avicenna by his philosophical approach and Feydh by his theological method, have shown that happiness is the highest end that man can struggle after it. Thus, both thinkers show that there is a close relationship between practical reason and moral life of people; although in explanation of happiness, Avicenna introduces understanding of intelligible truths as the foundation and axis of one’s understanding of happiness, existential perfections and more importantly, happiness in general, have their origin in Absolute Perfection
خلاصه ماشینی:
از نظر ابنسینا نفس انسان دارای قوای مختلفی است و هر قوهای دارای فعلیتی است که اگر بدان فعلیت برسد، به کمال خویش نائل میشود و این کمال همان سعادت آن قوه، یعنی غایت نهایی آن است؛ و اگر همه قوای نفس به آنچه شایسته آنهاست، دست یابند سعادت قوای نفس حاصل میگردد.
به این ترتیب راز دستیابی ایشان را به سعادت کمال عقل نظری و اخلاق معرفی میکند و اشارهای به موضوعیت دین و ایمان و دینداری و تأثیر آنها در حصول سعادت ندارد؛ البته در رساله في السعاده ابنسينا توفیق این افراد را در وصول به این مرتبه منوط به تعهد و التزام عملی به دین معرفی میکند و این گروه را به عنوان کساني که در انجام تكاليف شرعي نيت خالص دارند، توصيف ميکند (ابنسینا، 1400، ص275).
مقصود از هلاک شدگان انسانهایی هستند که بواسطه افکار و اعمال خود از رحمت خداوند محروم و ناامید هستند (فیض کاشانی، 1417، ص 47 )؛ در این مرتبه اخروی، در واقع بهره ای از سعادت یافت نمی شود و این مساله به جهت عدم التفات کامل برخی از انسانها به دین و مسائل مربوط به سعادت اخروی است.
از نظر فیض هم انسان معنابخش به تعریف سعادت است و ابزار این تشخیص عقل و خرد انسانی است، اما این تشخیص عقلی با معیار سعادت اخروی سنجیده میشود.
از نظر ابنسینا سعادت به نحو تام از طریق فعلیت قوا، بکارگیری عقل، برقراری عدالت میان قوا و اکتساب فضایل اخلاقی و تزکیه نفس از رذایل اخلاقی حاصل میشود و در این راستا عقل و ارادة انسانی برای به فعلیت رسانیدن این قابلیتها، در محوریت قرار میگیرد.