چکیده:
«اعیان ثابته» و «کهنالگوها» دو اصطلاح بنیادی در دو نظام فکری متفاوت میباشند. ابنعربی با اصطلاح «اعیان ثابته» از منظر عرفان و یونگ نیز با اصطلاح «کهنالگوها» از منظر روانشناسی تحلیلی خصوصیات و کارکردهایی را برای آنها بیان کردهاند. هدف این مقاله، یافتن پاسخ پرسشی دربارهی تفاوتها و شباهتهای خصوصیات و کارکردهای «اعیان ثابته» و «کهنالگوها» در دیدگاه ابنعربی و یونگ است. این پژوهش نظری که به روش کتابخانهای انجام شده، نشان میدهد که هر دو متفکر قائل به وجود تصورات اوّلیه در قوۀ شناخت هستند و نفس/روان را همچون لوحی سپید نمیدانند. ابنعربی منشأ این تصورات را اعیان ثابته، معقولاتی در علم الهی، و دارای قابلیت وجودبخشی میداند که با تخیّل خلّاق تجلّی مییابند؛ ولی یونگ منشأ کهنالگوها از جمله کهن الگوی خود یا خدا را غریزه میداند و بازتاب این کهن الگوها را در نمادهای اساطیری و دینی جستجو میکند. بر ایناساس، ابنعربی در نظام فکریاش به «خدا» و یونگ به «انگارۀ خدا» میپردازد.
A'yan-i-Thabita" ("the Eternal Essences of Things") and "archetypes" are two fundamental terms in two different intellectual systems. Ibn Al-Arabi by a mystical approach and Jung by an analytical approach use the terms "A'yan-i-Thabita" and "archetypes" and attribute some characteristics and functions to them. This article tries to find an answer to the question about the differences and similarities between the characteristics and functions of "A'yan-i-Thabita" and "archetypes" in the viewpoint of Ibn Al-Arabi and Jung. This study shows that both thinkers believe in the existence of the basic ideas in cognition and do not consider the soul/psyche empty. Ibn Al-Arabi considers these ideas as the eternal essences of things, rationales in divine knowledge, which have existential ability manifested by the creative imagination. But Jung considers archetypes, for example the archetype of self or God, as the primary images emerge from human instinct reflected in religious and mythical symbols. Consequently, Ibn Al-Arabi deals with "God" but Jung studies "the idea of God".
خلاصه ماشینی:
يونگ ، بنيان گذار روان شناسي تحليلي،١ حول اين پرسش که «"اعيان ثابته " و "کهن الگوها" در ديدگاه ابن عربي و يونگ چه تفاوت ها و شباهت هايي از نظر کارکردي با يکديگر دارند؟» مقايسه گرديده است .
٢. همو، ضمير پنهان (نفس نامکشوف )، ترجمه ابوالقاسم اسماعيل پور، تهران ، کاروان ، ١٣٨١ش ، صص ٤٠- ٤١؛ همو، انسان در جستجوي هويت خويشتن ، ترجمه محمود بهفروزي ، تهران ، گلبان ، ١٣٨٠ش ، صص ١٧- ٢٢؛ همو، روح و زندگي ، ترجمه لطيف صدقياني ، تهران ، جامي ، ١٣٩٢ش ، صص ١٨-٢٩؛ همو، روانشناسي و شرق ، ترجمه لطيف صدقياني ، تهران ، جامي ، ١٣٩٣ش ، ص ٢٧؛ همو، مشکلات رواني انسان مدرن ، ترجمه محمود بهفروزي ، تهران ، جامي ، ١٣٩٧ش ، صص ٧٢-٩٨؛ سنايي، علي ، «بررسي روش ناتوراليستي يونگ در تبيين روان و رؤيا»، روش شناسي علوم انساني، س ٢٢، ش ٨٧، تابستان ٩٥، صص ١٢٧، ١٩٩؛ Jung, Carl Gustav, “The relativity of the God-concept in meister Ekhart”, Psychological Types, collected works, vol.
مقايسۀ «اعيان ثابته » با «کهن الگوها» شباهت ديدگاه يونگ و ابن عربي از نظر خصوصيت و کارکردها در اين است که : نخست ) هر دو معتقدند که تصورات ثابت و مشخصي در روان / نفس انسان وجود دارد که از طريق آن ها مي توان خود و خدا را شناخت .
در ديدگاه ابن عربي جايگاه عين ثابت ، علم الهي است و اعيان ثابته وجه معقولي دارند و علت وجودي موجودات هستند، در حاليکه کهن الگوها در نظام شناختي يونگ تنها الگوهاي مشترک رواني و غريزي هستند که حول آن ها عقده ها ايجاد شده است و با فرافکني عقده ها در جهان بيرون اسطوره ها شکل ميگيرند.