چکیده:
شناخت زمینه های فکری صاحبان آثار هنری، به خصوص ادبیات داستانی، از طریق مطالعه در چگونگی بازتاب عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... در آثار آنها امکان پذیر است. بررسی و تحلیل آثار نویسندگانی چون: جلال آل احمد، صادق هدایت و غلامحسین ساعدی، ضمن اینکه شگردهای هنری آنها را در داستان نویسی آشکار میکند، میتواند به کشف گوشه ای از سطوح فکری آنها، به عنوان نویسندگان دهه های سی و چهل نیز منجر شود. در این پژوهش سعی بر آن است تا با برگزیدن داستانهایی از نویسندگان مدنظر، به واکاوی سطوح فکری آنها (در زمینه جهل و خرافه گرایی) بپردازیم تا بتوانیم به پاسخ این پرسش برسیم که این نویسندگان، جهل و خرافه گرایی را در چه زاویه ای و با چه نگاهی در داستانهای خود منعکس کرده اند؟ نتایج، حاکی از آن است که این داستان نویسان به عنوان نویسندگان برجسته دهه های سی و چهل، در داستانهایشان، سنت و مدرنیته، پیشرفت و عقب ماندگی و جهل و آگاهی افراد جوامع را در تقابل با یکدیگر، به سبک واقع گرایی به نمایش میگذارند، تا با نفوذ به درونیات افراد، انسانهایی را به تصویر بکشند که به علت جهل و بیسوادی و تمایل به تقلید کورکورانه از فرهنگ گذشتگان، مغلوب افکار و اتفاقاتی میشوند که ذهن و فکر آنها گنجایش و ظرفیت درکشان را ندارد.
Understanding the artistic backgrounds of the artists, especially fiction, are possible through their study of how to reflect cultural, social, political & economic factors in their work. the surveys the works of Jalal al Ahmad, Sadegh Hedayat & Gholam hosein Sa'edi in addition to their artistic techniques reveals them in fiction, can lead to a number of levels of thought as authors of decades of 30 & 40. In this research, we try to find the level of their thinking in the field of ignorance & superstition by selecting the stories of each writer, so we can answer the question that these writers reflected ignorance superstition with their angles & glances at their dusts. The results are that they are the authors of the decades of 30 & 40 , show tradition and modernity, progress and backwardness and ignorance and consciousness of individuals in opposition to each other in the style of realism , to penetrate the peoples back , showing people who overwhelmed with thoughts & events that their thinks don’t have the capacity to learn them, because of ignorance & interest in imitating them blindly.
خلاصه ماشینی:
بررسی و تحلیل آثار نویسندگانی چون : جلال آل احمد، صادق هدایت و غلامحسین ساعدی، ضمن اینکه شگردهای هنری آنها را در داستان نویسی آشکار میکند، میتواند به کشف گوشه ای از سطوح فکری آنها، به عنوان نویسندگان دهه های سی و چهل نیز منجر شود.
در این پژوهش سعی بر آن است تا با برگزیدن داستانهایی از نویسندگان مدنظر، به واکاوی سطوح فکری آنها (در زمینۀ جهل و خرافه گرایی) بپردازیم تا بتوانیم به پاسخ این پرسش برسیم که این نویسندگان ، جهل و خرافه گرایی را در چه زاویه ای و با چه نگاهی در داستانهای خود منعکس کرده اند؟ نتایج ، حاکی از آن است که این داستان نویسان به عنوان نویسندگان برجستۀ دهه های سی و چهل ، در داستانهایشان ، سنت و مدرنیته ، پیشرفت و عقب ماندگی و جهل و آگاهی افراد جوامع را در تقابل با یکدیگر، به سبک واقع گرایی به نمایش میگذارند، تا با نفوذ به درونیات افراد، انسانهایی را به تصویر بکشند که به علت جهل و بیسوادی و تمایل به تقلید کورکورانه از فرهنگ گذشتگان ، مغلوب افکار و اتفاقاتی میشوند که ذهن و فکر آنها گنجایش و ظرفیت درکشان را ندارد.
این پژوهش در صدد آن است تا به روش توصیفی – تحلیلی، با بازتاب باورهای خرافی شخصیتهای داستانی نویسندگانی چون : هدایت ، آل احمد و ساعدی، به پاره ای از اندیشه ها و سطوح فکری آنها به عنوان نویسندگان دهه های سی و چهل در زمینۀ خرافه پذیری و جهالت انسانها دست یابد.