چکیده:
حق حضانت فرزند، از مسائل مهم فقهی است که با اختلاف بدوی روایات روبهرو است. این اختلاف، خصوصاً دربارۀ حضانت فرزند بعد از پایان دوران شیرخوارگی تا سن هفت سالگی، منشأ شکلگیری فتاوای متعددی شده است که باورمندان به هر یک، دیدگاه خود را برگرفته از ظاهر روایات میدانند. در این مقاله، علاوه بر بررسی و نقد این دیدگاهها، با تکیه بر فهم عرفی از خطابات شارع و تبیین دقیق روایات مسأله، این دیدگاه تقویت شده است که بعد از طلاق والدین، اولویت حضانت فرزند، اعم از دختر و پسر، تا هفت سالگی از آنِ مادر است؛ اهمیت این دیدگاه از آن روست که بر خلاف دیدگاه مشهور بوده و در عین حال، منطبق با ظواهر ادله است. شرایط صاحب حق حضانت و تعیین آن در سایر مقاطع سنی فرزند و همچنین الزامی یا غیر الزامیبودن حق حضانت نیز در این مقاله پیگیری و تبیین شده است.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر این، میتوان با تأکید بر تعبیر «لَا یُضَارُّهَا إِلَّا أَنْ یَجِدَ مَنْ هُوَ أَرْخَصُ» در صحیح ابوصبّاح اینگونه گفت که ملاک استحقاق مادر، جنبۀ عاطفی است که با جدایی فرزند از او، آسیب دیده و ضرر محقق میشود؛ البته از سوی دیگر، پدر نیز نباید به جهت مسائل اقتصادی متضرر شود و در فرض تزاحم این دو ملاک، حق پدر ترجیح داده شده است؛ ولی در صورت عدم تزاحم، مادر نسبت به فرزند احق است و باید نیاز عاطفی او تأمین شود که این ملاک، در رضاع و حضانت مشترک است.
دلیل سوم: فقها با اینکه در صاحب حق حضانت بعد از دورۀ رضاع اختلاف دارند؛ ولی در اینکه مادر در دوران رضاع، -به شرط عدم مطالبۀ اجرت بیش از دیگران- حق ارضاع و حضانت دارد، اختلاف ندارند و همانطور که ابن ادریس و شهید ثانی تصریح میکنند، این مسأله اجماعی است و دستکم، آنگونه که شیخ طوسی ادعا میکند، مخالفی در این مسأله وجود ندارد.
شیخ مفید، سلّار، یحییبنسعید، شیخ طوسی در نهایه، ابن ادریس، محقق حلی، علامه حلی و بسیاری دیگر از فقها این دیدگاه را اختیار کردهاند؛ در غنیه ادعای اجماع بر این مطلب شده است و سرائر تنها در مورد حضانت مادر نسبت به دختر، ادعای اجماع کرده است.
دلیل دوم: در کتاب جواهر و ریاض برای اثبات اولویت مادر، به اشفقیت او استناد شده است؛ به این معنا که با فقدان پدر، کسی که نسبت به فرزند شفقت بیشتری دارد مادر است و به این ملاک، در حضانت و سرپرستی فرزند نیز اولویت خواهد داشت.