چکیده:
«ویلیام کلیفورد» نظریهای را با نام «اخلاق باور» مطرح کرد و در ضمن آن مدعی شد که هر کس باوری را بدون قرینه و شاهد بپذیرد، مرتکب خطای اخلاقی شده است. او در این نظریه، دینداران را متهم به بیاخلاقی کرده و انتخاب آنها را بدون قرینه و شاهد و در نتیجه، غیرآگاهانه دانسته است. دیدگاه او با انتقادات مختلفی از سوی اندیشمندان مختلف، از جمله «ویلیام جیمز» مواجه شد. بیدلیل بودن، تعمیم نابهجا و افراطی، عدم توجه به ابعاد مختلف انسان و ... از جمله مهمترین اشکالات وارده به این نظریه هستند.
در این مقاله، دیدگاه کلیفورد را پس از تبیین و بررسی فلسفی، با آموزههای قرآنی مقایسه کردهایم و توضیح دادهایم که اگر ایمان در یک مکتب یا از سوی یک شخص مبتنی بر فهم و استدلال باشد ـ چنانکه در مکتب اسلام و از سوی بسیاری از مسلمانان چنین است ـ ادعای کلیفورد نادرست خواهد بود. به عبارت دیگر، حتی اگر بعضی عقاید برخی دینداران از مصادیق ادعای کلیفورد باشند و بیاخلاقی تلقی شوند، ایمان و عقاید بسیاری از مسلمانان مبتنی بر شواهد و ادله محکم و متقن هستند و اخلاقی بهشمار میروند«ویلیام کلیفورد» نظریهای را با نام «اخلاق باور» مطرح کرد و در ضمن آن مدعی شد که هر کس باوری را بدون قرینه و شاهد بپذیرد، مرتکب خطای اخلاقی شده است. او در این نظریه، دینداران را متهم به بیاخلاقی کرده و انتخاب آنها را بدون قرینه و شاهد و در نتیجه، غیرآگاهانه دانسته است. دیدگاه او با انتقادات مختلفی از سوی اندیشمندان مختلف، از جمله «ویلیام جیمز» مواجه شد. بیدلیل بودن، تعمیم نابهجا و افراطی، عدم توجه به ابعاد مختلف انسان و ... از جمله مهمترین اشکالات وارده به این نظریه هستند.در این مقاله، دیدگاه کلیفورد را پس از تبیین و بررسی فلسفی، با آموزههای قرآنی مقایسه کردهایم و توضیح دادهایم که اگر ایمان در یک مکتب یا از سوی یک شخص مبتنی بر فهم و استدلال باشد ـ چنانکه در مکتب اسلام و از سوی بسیاری از مسلمانان چنین است ـ ادعای کلیفورد نادرست خواهد بود. به عبارت دیگر، حتی اگر بعضی عقاید برخی دینداران از مصادیق ادعای کلیفورد باشند و بیاخلاقی تلقی شوند، ایمان و عقاید بسیاری از مسلمانان مبتنی بر شواهد و ادله محکم و متقن هستند و اخلاقی بهشمار میروند.
خلاصه ماشینی:
تبیین و بررسی نظریه اخلاق باور با تأکید بر آموزههای قرآنی احمد سعیدی 1 ، علی قنبریان 2 ، مسلم احمدی 3 چکیده «ویلیام کلیفورد» نظریهای را با نام «اخلاق باور» مطرح کرد و در ضمن آن مدعی شد که هر کس باوری را بدون قرینه و شاهد بپذیرد، مرتکب خطای اخلاقی شده است.
به عبارت دیگر، بدون اینکه قصد مناقشه در مثال را داشته باشیم، باید بگوییم که توسل به این قبیل داستانها حتی برای تصور و تصویر باور آقای کلیفورد از جهات مختلف ناکافی است، چه رسد به تصدیق آن؛ زیرا: الف) گاهی بهرغم نبود دلیل کافی بر پذیرش یا عدم پذیرش یک مسئله، امکان احتیاط وجود دارد.
آیا اگر کسی وسواسگونه از فرستادن کشتی خود به دریا سرباز بزند و مسافران را سرگردان نماید، کار غیراخلاقی نکرده است؟ دقیقا همین نکته را میتوان از سوی مؤمنان در خصوص وجود مبدأ و معاد به امثال کلیفورد گفت که آیا برای باور به عدم وجود خداوند و قیامت، قرائن و شواهد کافی دارید؟ چه دلیلی دارید که عالم علتی ندارد یا علتی دارد، ولی آن علت، هدف و غایتی از خلق معلول خود ندارد؟ گذشته از اینها، با براهین و دلایل متقن و قویای همچون برهان نظم، برهان علیین، برهان امکان، باور به وجود خدا ثابت شده و لذا خطای اخلاقی رخ نداده است.
در این موارد، حتی اگر هیچ باور یقینی نسبت به دو طرف مسئله نداشته باشیم، عقلا باید مطابق آنچه موافق احتیاط است عمل کنیم و مسلما چنین عملی خلاف اخلاق نیست.