چکیده:
تعلیق در شرط ازجمله مفاهیم متروکی است که در بین حقوقدانان و فقها علیرغم اهمیت بسیار زیادی که در انعقاد عقود و قراردادها دارد کمتر موردتوجه قرار گرفته است. در صحت اعمال حقوقی منجز بین حقوقدانان و فقها تردیدی وجود ندارد؛ آنچه محل بحث و بررسی به نظر میرسد صحت عقود معلّق است که قانونگذار درباره وضعیت چنین عقودی سکوت اختیار کرده است. هدف اصلی از نگارش مقاله حاضر، بررسی شرط معلّق در عقود و پاسخگویی به این سوال است که آیا شروطی که در ضمن عقود معلّق ذکر میشوند و عقد را معلّق میکنند، شروطی فرعی هستند که در صورت عدم تحقق آنها خللی به صحت عقد وارد نشود یا شروطی اصلی و مقتضای ذات عقد هستند که در صورت عدم تحقق آنها شرط و عقد هر دو باطل شود؟
خلاصه ماشینی:
درنتیجه میتوان گفت که اگر در ضمن عقدی شرطی ذکر شود به نظر میرسد که شرط مذکور فرعی است و بر اساس مادۀ 10 قانون مدنی و اصل صحت، عقد منعقدشده بین طرفین متعاقدین صحیح است و فقط آثار آن از زمان تحقق شرط به عقد واقع میشود.
(ایزدی فرد، ابهری، 1390) درنتیجه میتوان گفت که برای صحت عقد معلق لازم است که معلقعلیه امری محتمل باشد و با تحقق آن در آینده آثار و شرایط عقد را بر جای بگذارد.
در این خصوص میتوانیم بگوییم که تعلیق در شرط نوعی از عقد معلق است که طرفین در زمان انعقاد عقد، یک شرط فرعی را در ضمن آن ذکر میکنند و پس از تحقق شرط عقد منعقدشده تمامی آثار خود را بر جای میگذارد.
بهطوریکه اثر عقد مشروط بلافاصله بعد از انعقاد عقد و بدون اینکه وابسته به امر دیگری باشد به وجود میآید مگر درنتیجه شرط ضمن عقد، تعهدی که بر عهده مشروط علیه گذاشته شده است برخلاف عقد معلق که اثر آن وابسته به تحقق امر دیگری است.
لیکن اگر اراده دو طرف مبتنی بر این امر باشد که عقد از همان ابتدا اثر خود را بر جای بگذارد بدون اینکه مشروط به تحقق شرطی شود چنین عقدی منجز است.
لیکن بنا بر آنچه در این مقال گفته شد نتیجه میگیریم که شرط یک امر فرعی متصل به عقد است که در صورت وجود شرایط صحت عقد و پس از تحقق آن، عقدی که معلق بر شرط منعقد شده است تمامی آثار خود را بر جای میگذارد و صحیحا واقع میشود.