چکیده:
ماهیت جرم یک موضوع میانرشتهای است میان دو رشته حقوق و فلسفه؛ چراکه برای چیستی هر موضوعی باید گریزی به فلسفه نیز زد. در واقع برای کشف ماهیت هر چیزی باید به بررسی چهارچوب نظری آن مسئله نیز پرداخت؛ ازاینرو برای کشف ماهیت جرم و دیدگاههای نظری در این زمینه، به بررسی و تحلیل دیدگاههای فلسفی در مورد ماهیت جرم پرداختهایم. در این زمینه چند دیدگاه بررسی شده است: نخست دیدگاه پوزیتیویستها یا نسبیانگارها که معتقد به نسبیت در جرماند، سپس دیدگاه حقوق طبیعی که دیدگاه مخالف نسبیانگارهاست، و در ادامه دیدگاه دورکیم، مارکس و پستمدرنیسم موردتحلیل و بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
دیدگاههای نظری در مورد ماهیت جرم و تأثیر آن در سیاست کیفری اردوان بایبوردی 1 چکیده ماهیت جرم یک موضوع میانرشتهای است میان دو رشتۀ حقوق و فلسفه؛ چراکه برای چیستی هر موضوعی باید گریزی به فلسفه نیز زد.
ﻣﻄﺎﻟﻌﮥ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺟﺮم در ﮐﺸﻮر ﻣﺎ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻧﺪارد و واﻗﻌﯿﺘﯽ ﻓﺮاﻣﻮش ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ آن ﻣﻮاﺟﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ، بنابراین در این پژوهش تلاش شده است به بررسی ماهیت جرم از دیدگاه نظری پرداخته شود.
جرم در معنای لغوی به معنای جدا کردن میوه از درخت است و این واژه برای اکتساب هر کار ناپسند استعاره گرفته شده است (راغب اصفهانی، بیتا: 89).
ﻃﺮﻓﺪاران ﮔﺮاﯾﺶ ذاتﺑﺎور، ﺑﺮای جرائم ﻧﻮﻋﯽ واﻗﻌﯿﺖ ﻋﯿﻨﯽ ﻗﺎﺋﻞاند و جرائم را ﺣﺎﮐﯽ از ﯾﮏ ﺳﻠﺴﻠﻪ واﻗﻌﺎت ﻧﻔﺲاﻻﻣﺮی میدانند و ﺑﺮ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺎس، ﺟﺮم را از اﺧﺒﺎر اﻣﻮری ﺣﻘﯿﻘﯽ ﮐﻪ دوﻟﺖ وظیفۀ کشف آنها را دارد، میدانند که نفس این نوع جرائم، اخبار از وقایع است (دانشپژوه و خسروشاهی، 1377: 50).
تحلیل جرم از دیدگاه دورکیم دورکیم جامعهشناس فرانسوی معتقد است که هر عملی که درخور مجازات باشد، جرم است؛ بهبیاندیگر، هر فعل یا ترک فعلی که نظم، صلح و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد «جرم» محسوب میشود.
دورکیم معتقد است که جرم تا حدی یک پدیدۀ طبیعی برای تمام جوامع است، در تمام زمانها وجود داشته و از فرهنگ و تمدن هر جامعه ناشی میشود.
ازنظر دورکیم کیفر برای این نیست که احتمال کاهش جرم را در پی داشته باشد، بلکه نقش کیفر، ارضای وجدان جمعی است؛ زیرا همین وجدان جمعی با کردار یکی از اعضای جامعه جریحهدار شده است.