چکیده:
نزدیک بودن عرفان با دین اسلام و ارتباط گسترده آموزههای عرفانی با مسائل شرعی و اصول خاصّ این دین و تاثیرپذیری شاعران، نویسندگان و به ویژه عرفا از مکاتب اسلامی و مبانی اعتقادی آن در طول تاریخ شعر و ادب پارسی همواره منجر به پیدایش آثاری جامع در حوزه عرفان ایرانی- اسلامی شده است. توانمندی خاصّ عرفا و بزرگان علم فلسفه و کلام سبب تلفیق این دو حوزه (عرفان و آموزههای اسلامی) با یکدیگر شده و بر شمول کلّی این آثار نیز افزوده است. در این میان، مولانا و شبستری، صرف نظر از وجوه مشترک اعتقادی در ایدئولوژی و سبک شخصی خویش، با بهرهگیری از مشرب عرفانی و اسلامی، توانستهاند در آثار برجای مانده از خویش، سیمایی کامل از اصول اعتقادی خود را ارائه دهند که اعتقاد به معاد جسمانی و روحانی، از موضوعات مشترک در جهانبینی این دو عارف است. اگرچه میزان توجّه به مسائل اعتقادی و نگرش فکری در مثنوی معنوی (به دلیل حجم بالای مطالب) بیشتر و در گلشن راز (به دلیل حجم محدود مطالب) بسیار کمتر از سایر موضوعات و مسائل متشابه است؛ امّا میتواند پژوهشهای تازه و بینظیری را به خود اختصاص دهد که نگارندگان در این جستار، مساله قیامت را در اندیشه مولانا و شبستری با استناد به اصول و آموزههای اسلامی به طور تطبیقی بررسی میکنند تا از این رهگذر برخی از اعتقادات و شالودههای فکری این قبیل شاعران عارف مشرب، بر مخاطبان آشکار شود.
The proximity of mysticism with Islam, and the extensive relationship of mystical education with Sharia issues and special principles of Islam, and the effectiveness of poets, writers, and especially Islamic mystics and doctrines throughout the history of Persian poetry and literature, have always led to the creation of comprehensive works of art in the field of Iranian Islamic mysticism. Special capability of mystics and great scholars of philosophy and Islamic philosophy has caused the combination of these two fields, namely mysticism and Islamic education, and has added to their general coverage, too. In this regard, Rumi and Shabestary, regardless of their common grounds of beliefs in ideology and personal style, had been able to project their doctrines totally in their remaining works of art, out of which believing in physical and spiritual resurrection is a common issue in their worldview. Although the attention toward tenets and attitudes in Masnavi-e-Manavi by Rumi is more, due to a large amount of points available, and lesser in Golshan-e-Raaz, on account of restricted points available, than other similar issues, it can designate fresh and unique researches per se so that the writers endeavor to investigate the matter of resurrection comparatively in the minds of Rumi and Shabestary base on evidences of Islamic tenets and trainings, so that some of the dogmas and beliefs of some mystic poets of this kind could be revealed
خلاصه ماشینی:
اگرچه میزان توجه به مسائل اعتقادی و نگرش فکری در مثنوی معنوی (به دلیل حجم بالای مطالب) بیشتر و در گلشن راز (به دلیل حجم محدود مطالب) بسیار کمتر از سایر موضوعات و مسائل متشابه است؛ اما میتواند پژوهشهای تازه و بینظیری را به خود اختصاص دهد که نگارندگان در این جستار، مسأله قیامت را در اندیشه مولانا و شبستری با استناد به اصول و آموزههای اسلامی به طور تطبیقی بررسی میکنند تا از این رهگذر برخی از اعتقادات و شالودههای فکری این قبیل شاعران عارف مشرب، بر مخاطبان آشکار شود.
هدف از پژوهش حاضر بررسی قیامت در آموزههای اسلامی و بیان قوانین خاص مربوط به این حوزه و بحث دربارهی اندیشه و نگرش فکری مولانا و شبستری است که به مسائل کمتر توجه شده در متون عرفانی نیز پرداخته میشود.
شبستری شرط اصلی گذشتن از مواقف قیامت را در آشنایی با سر وحدت و آگاهی از حقایق الهی میداند و میگوید: کسی بر سر وحدت گشت واقف که او واقف نشد اندر مواقف (لاهیجی، 1385: بیت 395) همانطور که میدانیم اقوال در خصوص مواقف قیامت بسیار متفاوت است و این جایگاهها به بخشهای مختلفی تقسیم میشوند که در این زمینه به مواردی از مثنوی معنوی و گلشن راز اشاره میشود: 4-1- نامه اعمال در قرآن کریم از این موضوع، تحت عنوان «کتاب» یاد شده است از جمله در سوره کهف آیه (49)؛ در تعریف نامه (کتاب) اعمال چنین آمده است: «نامه اعمال به معنای دفتر و کتاب دنیایی که کردار انسان در آن نگارش یابد نیست بلکه در آیات قیامت سخن از کتابت اعمال است و کتابت به معنای ثبت کردن است» (جوادی آملی، 1382: 425).