چکیده:
استشهاد به عبارات عربی یکی از ویژگیهای نثر فارسی در همه دوره¬هاست؛ در دوره اول نثر فارسی با وجود قلّت استشهاد به عبارات عربی، نویسنده پس از ذکر عبارتی عربی بلافاصله آن را ترجمه میکند. این هنجار در سراسر دوره سامانی وجود دارد. پس از آن این هنجار در دوره غزنوی و سلجوقی در کتابهایی مانند تاریخ سیستان که در دنباله نثر دوره سامانی نوشته شده¬اند و همچنین در کتب صوفیه به چشم میخورد. اما در تاریخ بیهقی حتی نمیتوان یک نمونه از آن را یافت. با این وجود در سیاستنامه ، قابوسنامه و آثار آغازین نثر فنّی مانند کلیله و دمنه و چهارمقاله میتوان نمونه¬های بسیاری از ترجمه عبارات عربی را یافت. این نوع ترجمه ساده که بیشتر به قصد آسان کردن متن برای خواننده صورت میگیرد توسط راوندی مولف راحة الصدور که ترجمه¬های شیوای او مشهور است به اوج و بهترین شکل ممکن میرسد. با پیشرفت هرچه بیشتر زبان عربی در نثر فارسی، آرام آرام این نوع ترجمه کنار نهاده میشود و نوع جدیدی از ترجمه شکل میگیرد که در آن مولف با استفاده از واژه¬ها و مضمون عبارتی عربی اعم از آیه، حدیث، شعر ومثل به خلق عبارتی فارسی میپردازد و پس ازآن اصل عبارت عربی را نیز ذکر میکند. این نوع ترجمه که با هدف خلق میدانی فراختر برای لفّاظی صورت میگیرد در همه آثار نثر فنّی دیده میشود و یکی از ویژگیهای نثر فنّی به حساب می¬آید. لذا در این مقاله سعی شده است ضمن نشان دادن این ویژگیها تفاوت نثر مرسل، بینابین و فنّی در ترجمه عبارات عربی بعنوان یک ویژگی سبکی تبیین گردد.
خلاصه ماشینی:
این مسئله نشان دهندة آن است که زبان عربی در آن دوره مانند دوره های بعد در بین مـردم و حتـی باسوادان نیز رواج نداشـته اسـت و چنانکـه پـیش از ایـن نیـز نقـل کـردیم ، در ایـن دوره استشهاد به عبارات عربی بسیار کم و ناچیز است چنانکه مؤلـف شـاهنامة ابومنصـوری در سراسر مقدمة این کتاب تنها یک عبارت عربی بـه کـار بـرده اسـت و بلافاصـله نیـز آن را ترجمه کرده است : «پیغامبر ما صلی الله علیه و سلم فرموذ حدثوا عن بنی اسرائیل و لا حرج گفت هرچـه از بنی اسرائیل گویند همه بشنویذ که بوذه است و دروغ نیست » (مقدمة قدیم شاهنامه : ١٦٥) چنانکه دیده شد مؤلف شاهنامة ابومنصوری حدیث کوتاه پیامبر را که از نظر خواننـدة امروز نیاز چندانی نیز به ترجمه ندارد، بلافاصله ترجمه کرده است .
» (سبک شناسی ، بهار، جلـد ٢: ٥٣) این کتابها از آنجا کـه بـه پیـروی از سـبک دورة سـامانی نوشته شده اند در ترجمة عبارات عربی نیز پیرو نویسندگان آن دوره انـد چنانکـه هجـویری مؤلف کشف المحجوب بیشتر عبارات عربئی که به آنها استشـهاد کـرده ، را ترجمـه نمـوده است .
اگر بتوان از نمونه هـای آغـازین نثـر فنـی چشـم پوشید میتوان گفت که ترجمه های این دوره مانند دورة سامانی با هدف آسان کردن مـتن برای خوانندة ناآشنا با زبان عربی صورت نگرفته است ؛ بلکه نویسنده در ایـن دوره بـا ارائـة ترجمه های زیبا و هنری ، زیبایی متن را دوچندان میکند.
این ترجمه کـه ترجمـه ای روان و لفظ به لفظ است تا قرنها بعد از دورة سامانی نیز در متون نثر فارسی نمونه های بسیاری از آن را میتوان مشاهده کرد.