چکیده:
سطرهای آغازین درباره عبارت ارسطو یکی از تاثیرگذارترین متون در تاریخ معناشناسی است و مقدمه ای مهم برای فهم و تقریر برخی از دیدگاه های ارسطوست. بر اساس تفسیر کلاسیک، ارسطو به طور عام بیان می کند که نوشته ها نشانگر آواها (الفاظ) است و آواها در وهله نخست نشانگر انفعال های نفس و انفعال های نفس شبیه اشیاء و در نتیجه آواها با واسطه نشانگر اشیاء است. در دوران معاصر، نورمان کرتزمن این تفسیر را به چالش کشید و تفسیر جایگزینی را مطرح کرد که سرآغازی برای باز تفسیر این فصل شد. این مقاله بر بخش اول از این فصل متمرکز می شود، برخی از تفسیر های کلاسیک و معاصر از آن را تقریر می کند و پس از بررسی برخی از واژگان کلیدی، تفسیر مختار را ارائه می دهد که بر اساس آن هدف اصلی ارسطو تفکیک بین سه حوزه لفظ، اندیشه و واقعیت و توجه به احکام مشترک و به ویژه اختصاصی آن هاست که در حل برخی دشواری ها سودمند است.
The first lines of Aristotle's On interpretation are one of the most influential texts in the history of semantics and an important introduction to understanding and elaboration of some of Aristotle's views. According to the classical interpretation، Aristotle generally states that one’s writings represent spoken sounds and spoken sounds are in the first place representation of reactions of the soul and reactions of the soul are similar to things and spoken sounds are، as a result، mediated representation of things. In contemporary period، Norman Kretzmann challenged this interpretation and suggested an alternative one which became a starting point for reinterpreting this chapter. This article focuses on the first part of this chapter، gives an account of some classical and contemporary interpretations، and after studying some keywords، it offers an interpretation which holds that Aristotle's main purpose was to recognize three realms of spoken sound، thought، and reality and to address common and specific rules which are helpful in solving some problems.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله بر بخش اول از این فصل متمرکز میشود، برخی از تفسیرهای کلاسیک و معاصر از آن را تقریر میکند و پس از بررسی برخی از واژگان کلیدی، تفسیر مختار را ارائه میدهد که بر اساس آن هدف اصلی ارسطو تفکیک بین سه حوزة لفظ، اندیشه و واقعیت و توجه به احکام مشترک و به ویژه اختصاصی آنهاست که در حل برخی دشواریها سودمند است.
بررسی برخی از کاربردهای این واژه در آثار ارسطو نشان میدهد که وی به هنگام کاربرد به یکی از این دو ویژگی توجه داشته است: ویژگی اول تناسب بین دو طرف یا مکمل یکدیگر بودن است؛ برای نمونه به نظر ارسطو، حکومت پولیتیا (πολιτεία) را با تلفیق ویژگیهای متناسب حکومت الیگارشی و دموکراسی میتوان تأسیس کرد: «آنچه باید انجام شود، تهیة فهرستهایی از این ویژگیها؛ و سپس ترکیب آنها با برداشتن یک نماد (σύμβολον)، به عبارتی، از هر فهرست است» (نک.
اما به این اشکال که اگر «انفعالهای نفس» عام باشد، در آن صورت در موارد متعددی از جمله مفاهیم معدوم، تصاویر خیالی و گزارهها (به خصوص گزارههای کاذب) حکم شبیهشدگی واقعیتها بر آنها صدق نخواهد کرد، چنین میتوان پاسخ داد: نخست اینکه وارد بودن اشکال بر ادعایی، نمیتواند دلیلی برای عدم انتساب آن به ارسطو باشد، خصوصا اگر قرائنی به سود آن اقامه شود، دوم اینکه شبیهشدگی در اینجا معنای حسی ندارد و سوم اینکه در شبیهشدگی لازم نیست که خود آن اندیشه به طور کامل و به صورت مستقیم با یک واقعیت شباهت داشته باشد، بلکه شباهتش ممکن است از طریق رابطه با دیگر اندیشههایی تبیین شود که با واقعیت شباهت دارند."