چکیده:
ساختارگرایی به مانند اسلوب و مذهب فکری و وسیله ای برای واکاوی پا به عرصه ادب گذاشت که سنگ بنای آن بر اساس بینش کلی یا مجموعه ای نظام دار است . و برای بررسی ساختار موضوع باید دید کلی به موضوع را رعایت نمود، بنابراین اسلوب ساختار گرایانه فقط شامل رویدادها و واژگان به تنهایی نیستند بلکه در برگیرنده رابطه ای است که بین آن رویدادها یا واژگان می باشد، و ساختارگرایی، اسلوبی توصیفی است که مستقیما به محتوا توجه نمی کند بلکه بر ساختار محتوا و اجزای تشکیل دهنده و بنای آن که تناسب متن را، با وجود اختلافات و هماهنگی هایش که در آن وجود دارد، تشکیل می دهد تاکید می نماید. ساختارگرایان ادبی به کیفیت معنی بوجود آمده نه خود معنی توجه می کنند، و در مورد خود آن واژه سخن می گویند و اسلوبهای نقدی تقلیدی را رد می کنند.قران همان کتاب مسطور الهی بر اساس ساختار ظریفی بنا شده که خالی از موضوعیت و تناسب و توازن نیست، و محتوای این پژوهش بر دو پایه: تفکیک و ترکیب در فهم سوره انفطار استوار گردیده، زیرا متن قرآن ساختار خاص و دقیقی دارد که خداوند تبارک و تعالی آن را نازل کرده تا گواه و نشانگر معنا و محتوای آن باشد. و برای بررسی ساختار سوره انفطار باید آن را به اجزای تشکیل دهنده اش تحلیل نماییم، و از نظر محتوا و تفاصیل و اجزایش به شکل موضوعی بدون دخالت هیچ فکر و عقیده ای خاص در آن بررسی کنیم.هدف از این مقاله کشف ساختارگرایی فنی موجود در سوره انفطار و چگونگی انجام وظایف زیبایی شناسی، با توجه به اهمیت و میزان تاثیر ساختارگرایی این سوره در مخاطب است.
خلاصه ماشینی:
(موسوي همداني ،۱۳۷٤،ج ۲۰،ص :۳٦٥) و إن عليکم لحافظين (۱۰)کرامًا کاتبين (۱۱)يعلمون ما تفعلون (۱۲)إن الأبرار لفي نعــيم (۱۳)و إن الفجــار لفــي جحــيم (۱٤)يصــلونها يــوم الــدين (۱٥)و مــا هــم عنهــا بغائبين (۱٦) آن گاه بار ديگر به توصيف روز قيامت مي پردازد، که آن روزي اسـت کـه لا تملـک نفٌس لنفس شيا و الأمر يومئذ لله (۱۹) بنابراين اين سوره مانند بسياري از ديگر سوره هـاي جـزء پايـاني قـرآن ، بـه وقـايع قيامت و سر انجام نيکان و بدان در بهشت و دوزخ مي پردازد.
فواصل پاياني آيات نيـز بـه حـرف صـامت بلنـد (ت ) خـتم شـده اسـت کـه حرفـي مهموس ،انفجاري و داراي شدت است که آن هـم مـي توانـد بـه شـدت و سـختي روز قيامت اشاره داشته باشد.
(حسن ،۱٤۳۲،ج ۲،ص :۱۳٤)ايـن واژه بـه منظـور شـدت شکافتن و شکستن آسمان به کار رفتـه اسـت کـه اجـزاي آن از هـم مـي پاشـد و پراکنـده مي گردد و اين شکافته شدن و از هم پاشيدن داراي اثري محسوس است .
(ابن عاشور،بي تا،ج ۳۰،ص :۱٥۲) فعل مجهول فجر از باب تفعيل است و اين باب دلالت بر تکثير و زيادي در فعـل مي کند(حسن ،۱٤۳۲،ج ۲،ص :۱۳٥) که ممکن است استفاده از اين بـاب بـه منظـور اشاره به اضافه شدن و افزايش آب درياها از طريق ترکيب با يکديگر داشته باشد.
حرف (ع )داراي ويژگي وضوح و ظهور است (حسن ،۱۹۹۸،ص :۲۷۷) کـه بـه کـار رفتن اين حرف در فعل «علمت » مي تواند دلالت بـر بـروز و وضـوح اعمـال انسـان بـر خودش و ديگران در روز قيامت داشته باشد.