چکیده:
ناسازواری تصویری، تکنیکی است مبتنی بر بیان تناقض بین دو تصویر متقابل، از شرایط معاصر و یا بین برخی از دادههای میراثی و برخی اوضاع معاصر. شاعر با بهرهگیری از چنین شگردی، گاه جهت بیان اندیشههای درونیاش، به سخن گفتن در لفافه گرایش پیدا میکند و با ایجاد ارتباط میان ناسازههای موجود در یک قصیده، ناهمخوانی بین شرایط فعلی و وضعیت آرمانی را اثبات میکند. بر همین اساس ناسازواری تصویری به عنوان یکی از اساسیترین دستمایههای شعر سیاسی و اجتماعی سیاب محسوب میگردد ، که از طریق آن به صورت زیرکانه و گاه غیر مستقیم به نقد چالشهای جامعه خود میپردازد. وی در بیشتر مواقع با فراخوانی میراث ادبی، تاریخی، دینی، ملی و دگرگونی دلالتهای میراثی فراخوانی شده به دلالتهای معاصر و متناقض، در شعر خود فضایی میگشاید، که گذشته طلایی عربها را در مقابل شرایط معاصر جامعه عربی و به ویژه عراق قرار میدهد . با توجه به گستردگی شکل دوم ناسازواری تصویری و نظر به فراخوانی شخصیت، حکایت و متون میراثی و دگرگونی متناقض آنها ، و همچنین پنهانیتر بودن معنا در بافت شکل دوم، شاعر از نوع دوم ناسازواری تصویری بهرهی بیشتری جسته است.سیاب این شگرد را بیشتر برای مقابله با ظلم حاکمان و سرکوبگریهای سیاسی، تمسخر عقب ماندگی جوامع عربی و عراق، بیداری آنها، تشویق به مقابله با استعمار و... برگزیده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی، دامنهی گونههای مختلف ناسازواری تصویری را، در شعر سیاسی و اجتماعی سیاب مورد ارزیابی قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
در تصويرهاي بعـدي سـياب بـا ترسـيم نخسـتين قطره ي باران و پشته هاي ابر به تصويرسازي شادي کودکان مي پردازد، اما اين شـادي کودکانه ناشي از باران ديري نمي پايد که به تصويري متناقض ، يعني خميـازه آسـمان و ريزش اشک هاي سنگين ابرهـا و پريشـاني کودکـان بـدل مي گـردد و بـاران بـرخلاف مفهوم واقعي اش ، يعني فرح بخشي به ناگاه علت اندوه و تباهي مي گردد: أتعلمين أي حزن يبعث المطر؟(السياب،۲۰۰۲: ۲۵۴-۲۵۵) ۷ سياب در ادامه بيشتر نمادهاي متناقضي که از باران در اين قصيده ارائه داده بود، با يکديگر جمع مي کند؛ دلالت هايي چون خون ريخته شده ، گرسنگي ، عشق ، کودکي و مرگ : کالدّم المراق ، کالجياع / کالحب ، کالأطفال ، کالموت ، هو المطر (همان: ۲۵۵) ۸ وي در تصوير بعدي، متناقض با مفاهيم اندوه ، پوچي و انفعال، بار معنايي پويايي را بر واژه باران حمل مي کند و از آن قيام در برابر حکومت ظالم را اراده مي کند: أکاد أسمع العراق يذخر الرعود/ و يخزن البروق في السـهول و الجبـال (همـان: ۹ (۲۵۵ پس از اين تصاوير، تابلوهاي اصلي اين سروده ترسيم مي گردد و شاعر اصـلي ترين تصويرهاي ناسازوار آن را ترسيم مي کند.
قسـمت نخست اين تصوير را کودکي وي و سالهاي قبل از سقوط اخلاقي تشکيل مي دهـد، سالهايي که اينگونه زيسته است : قد کان - حتي قبل أعوام من الدم والخطيئة / ثغـراً يکرکـر، أو يثرثـر بالأقاصـيص البريئة / لأب يعود بما استطاع من الهدايا في المساء / لأب يقّبل وجه طفلته النـدي أو الجبين (السياب ، ۲۰۰۰، ۲۷۱) ۱٦ سويه ي دوم آن را شخصيت کاملا متنـاقض وي بعـد از انحـراف اخلاقـي تصـوير سازي مي کند : ما کان يعلم أن ألف فم کبير دون ماء /سـتمص مـن ذاک المحيّـا کـل مـاء للحيـاء (همان) ۱۷ شاعر در ادامه جهت برجسته سازي تناقض هاي جامعه ي معاصر به تفاوت زندگي و ارزش زن و مرد در جامعه ي کنوني اشاره مـي کنـد کـه زنـان در آن از جايگـاهي بـه مراتب پست تر از مردان برخواردار هستند.