چکیده:
افعال موثر همان طور که در شکل گیری کارها و اعمال نقش دارند، در تغییر حالت ها نیز می توانند تاثیرگذار باشند. در روابط پیوستاری و انفصالی که میان سوژه و شیئی ارزشی شکل می گیرد، این افعال بیش از پیش اهمیت خود را نشان می دهند. تغییر موقعیت و رفتن از حالتی به حالت دیگر، گاه نیازمند خواستن است و گاه توانستن. از کنارهم قرار گرفتن این دو عامل، چالشی در راه قهرمان داستان «مردی در قفس» به وجود می آید که تا آخر داستان با آن دست به گریبان است. او گاه می خواهد رابطه را حفظ کند، ولی نمی تواند و گاه نیز می کوشد تا آن را قطع کند که باز هم ناموفق است. این داستان سرگذشت مردی است که مدام با آنچه می خواهد داشته باشد و آنچه از دست می دهد در تکاپوست. این جستار تلاش می کند نحوه عمل و اثر افعال تاثیرگذار بر شکل گیری احساسات قهرمان داستان را نشان دهد. تنهایی، ویژگی اصلی قهرمان این داستان است و ناتوانایی در تغییر وضع و شرایط حاکم این حس را تقویت می کند.افعال موثر همانطور که در شکل گیری کارها و اعمال نقش دارند، در تغییر حالت ها نیز می توانند تاثیرگذار باشند. در روابط پیوستاری و انفصالی که میان سوژه و شیئی ارزشی شکل می گیرد، این افعال بیش ازپیش اهمیت خود را نشان می دهند. تغییر موقعیت و رفتن از حالتی به حالت دیگر، گاه نیازمند خواستن است و گاه توانستن . از کنارهم قرار گرفتن این دو عامل ، چالشی در راه قهرمان داستان «مردی در قفس » به وجود می آید که تا آخر داستان با آن دست به گریبان است . او گاه می خواهد رابطه را حفظ کند، ولی نمی تواند و گاه نیز می کوشد تا آنرا قطع کند که بازهم ناموفق است . این داستان سرگذشت مردی است که مدام با آنچه می خواهد داشته باشد و آنچه از دست می دهد در تکاپوست . این جستار تلاش می کند نحوة عمل و اثر افعال تاثیرگذار بر شکل گیری احساسات قهرمان داستان را نشان دهد. تنهایی ، ویژگی اصلی قهرمان این داستان است و ناتوانایی در تغییر وضع و شرایط حاکم این حس را تقویت می کند.
خلاصه ماشینی:
"برای تحلیل این موضوع، نخست روابط میان سوژه و شی ء ارزشی را نشان می دهیم و سپس با بهرهگیری از مدل مربع حقیقت نمایی ، نحوة تأثیر این روابط را بر شکل گیری موقعیت های مختلف بررسی می کنیم .
گویی در قفس است و تلاش می کند تا این حالت را بر هم بزند تا دوباره به آزادی و آرامش پیشین خود بازگردد؛ بدین سبب ما نیز تنها پارة میانی داستان را تحلیل می کنیم .
سید حسن خان می کوشد برای ترمیم زخم های به جامانده از مرگ همسر، به چیز دیگری روی آورد، رابطة پیوستاری جدیدی شکل دهد و بتواند خود را از وضع انفعال برهاند.
سوژه چنان رفتار می کند گویی توالی اشیای ارزشی در زندگی اش، اهمیت آنها را نیز افزایش می دهد و این اهمیت را در روایت داستان هم می توان یافت .
خلاف کوشش مداوم سوژه در جایگزینی اشیاء ارزشی با یکدیگر، در بخش دیگری از داستان می بینیم سید حسن خان پس از مرگ همسرش، قناریهایی را که با زحمت به دست آورده است ، آزاد می کند.
تا زمانی که سودابه زنده است ، یعنی رابطة سوژه و شی ء ارزشی پیوستاری است ، سید حسن خان در اجتماع زندگی می کند، چیزی را مخفی نمی کند و رازی برای پنهانکردن ندارد.
مسئله از زمان مرگ سودابه پیچیده می شود و رابطة انفصالی سید حسن خان را مجبور می کند موضع خود را تغییر دهد و از مرحلة حقیقت خارج گردد."